Tag Archives: legal and reports

تغيير سن مسووليت کيفري، يک ا لزام

بررسي سن مسووليت کيفري اطفال در مقررات حقوق داخلي و بين المللي - بخش اول

 علي نجفي توانا  - وکيل دادگستري
در قوانين کيفري، به ويژه در قانون مجازات اسلامي (تبصرهيک ماده 49)، برخلاف قوانين گذشته، نصاب «بلوغ شرعي» به عنوان حد سن رشد کيفري تعيين شد. در عمل، مراجع کيفري به جاي ارائه تعريف «بلوغ شرعي» آن را محمول بر معاني مندرج در حقوق مدني، منطبق با بلوغ جنسي فرض کرده و بر اين اساس، دختران 9 سال و پسران 15 سال تمام قمري را همانند بزرگسالان مسوول کيفري تلقي کرده و قابل مجازات دانسته اند. اين در حالي است که در اکثر کشورهاي جهان، اطفال عموماً تا 18 سالگي فاقد مسووليت کيفري بوده، در صورت ارتکاب جرم، مشمول اقدامات تربيتي، آموزشي و ساير تدابير جايگزين با تمرکز بر بازپذيري اجتماعي قرار مي گيرند. مقررات بين المللي مانند کنوانسيون کودک، مقررات پکن و غيره، اعمال مجازات هايي مانند اعدام يا حبس ابد را به لحاظ تعارض آشکار با مقررات مندرج در اسناد حقوق بشر و آثار منفي آن بر محکوم عليه نسبت به اطفال زير 18 سال ممنوع اعلام کرده اند. همچنين در اين مقررات با تعيين يک حداقل سني مشخص، مقرر شده که کودکان کمتر از سن مزبور نزد مراجع قضايي حضور نيافته، موضوع هيچ گونه تدبير کيفري قرار نگيرند.
نوشتار حاضر بر آن است تا ضمن تحليل و بررسي مقايسه يي، ايرادات مربوط را تا حد امکان بيان کرده و راهکارهاي مناسبي ارائه کند.

مقدمه

موضوع حقوق کيفري اطفال بزهکار در ايران از دو دهه گذشته، يکي از مسائل مهم و در عين حال مورد اختلاف در نظام کيفري ما تلقي و از دغدغه هاي حساسيت برانگيز علاقه مندان به سرنوشت کودکان، بالاخص اطفال مرتکب جرم
محسوب مي شود.اين امر به ويژه از آن نظر مهم و موجب دلمشغولي است که ضوابط موضوعه فعلي در باب حقوق کيفري اطفال، نه تنها در تعارض با معيارها و مفاد اسناد بين المللي و در تناقض با قوانين و رويه گذشته، بلکه ناهمگن با اصول علمي، حقوقي و در مواردي فقهي معتبر است.

متاسفانه تغيير و اصلاح قوانين کيفري، به ويژه در خصوص اطفال، بي توجه به شرايط سني و اوضاع و احوال اجتماعي و روند رشد جسمي و رواني آنان و در حقيقت برخلاف روند تحولات جهاني و نيازهاي روز انجام پذيرفته است.

اگرچه افزايش غيرقابل کنترل نابهنجاري و انحرافات رفتاري نزد نوجوانان و جوانان و نتيجتاً رشد صعودي جمعيت کيفري جامعه در سال هاي اخير، موجب عدول مسوولان از استانداردهاي کليشه يي و توجه به معيارها و اصول نوين کيفري شده، اما محورهاي اصلي حقوق کيفري اطفال همانند سن رشد جزايي (سن مسووليت کامل کيفري) حداقل سن عدم مسووليت کيفري و واکنش کيفري نسبت به اطفال بزهکار کماکان در تطبيق با نيازهاي جامعه و مقررات بين المللي مورد پذيرش کشور ما، از نارسايي ها، کمبودها و مشکلات زياد حکايت دارد.

توضيح آنکه از آنجا که براساس منابع فقهي، نصاب سني براي مسوول تلقي کردن يک فرد، وصول به سن بلوغ شرعي است، لذا ارتکاب بزه قبل از وصول به اين مرحله، هيچ گونه مسووليت کيفري را متوجه فاعل نمي کند. منتها بعد از رسيدن به اين سن، مرتکب در معرض مجازات و واکنش کيفري همسان با بزهکاران بزرگسال قرار مي گيرد.

ماده 49 قانون مجازات اسلامي، اطفال را در صورت ارتکاب جرم از مسووليت کيفري مبرا مي داند. طبق تبصره يک ماده مرقوم؛ «منظور از طفل کسي است که به حد بلوغ شرعي نرسيده باشد.»

بنابراين «حد بلوغ شرعي» مبناي ارزيابي مسووليت کيفري افراد تلقي مي شود.

مبحث «بلوغ شرعي» بر عکس «بلوغ» از نظر فقها و حقوقدانان داراي اوصاف مشخص و متفق عليه نيست. بسياري از فقها با خلط «بلوغ» و بلوغ شرعي حالتي را مدنظر دارند که افراد پس از رسيدن به آن بتوانند تناسل و توالد کنند. وصول به اين مرحله داراي آثار سه گانه و عارضه خارجي و جسمي است؛ 1- رسيدن به سن 9 سال قمري براي دختران و پانزده سال قمري براي پسران. 2- روييدن موهاي خشن بر پشت آلت تناسلي 3- خروج مني (احتلام) در پسران و حيض در دختران. در واقع به نظر مي رسد، ظهور يکي از اين نشانه ها براي احراز بلوغ شرعي کفايت کند. (1، ص57)

به اعتقاد برخي فقهاي عصر حاضر، بلوغ شرعي يعني رسيدن به حد تکليف و سن تکليف براي پسر 15 سال و براي دختر 9 سال تمام قمري است. براساس اين ديدگاه، سن مزبور معيار تعيين مسووليت کيفري بوده، اصولاً حدود الهي و حق الناس بايد به نحو کامل اجرا شود. (2، ص26)

گروهي نيز سن بلوغ شرعي را در دختران 13 سال و در پسران حتي پيش از 15 سال را نيز قابل اثبات دانسته اند. ايشان معتقدند که شرط ثبوت کيفرهاي حدي، بلوغ است و براي غير بالغ، حد ثابت نمي شود، ولي تعزير ثابت است. مضافاً اينکه دختر 13 ساله بالغ تلقي مي شود و پسر هم ممکن است پيش از اکمال پانزده سال قمري بالغ شرعي محسوب آيد و در صورت احراز بلوغ شرعي، آنان حکم ساير بالغين را دارند. عده يي نيز در توجيه فلسفه تفريق سن بلوغ دختران از پسران، ضمن استناد به پاره يي روحيات فقهي، آن را ناشي از ويژگي هاي خاص فيزيولوژيک زن و مرد دانسته و النهايه، همگان را تسليم حکمت حق تعالي مي پندارند. (2، ص29) نتيجه آنکه اکثر فقها، مبحث بلوغ شرعي را مرادف با بلوغ جنسي دانسته، داراي اوصاف مشترک فرض مي کنند.

با اقتباس از اين ديدگاه ، قانون مدني در تبصره يک ماده 1210 سن «بلوغ» را در پسر پانزده سال تمام قمري و در دختر 9 سال تمام قمري مقرر کرده است.

فرآيند مدني وصول به سن «بلوغ» و تبعات ناشي از آن در قانون مذکور، به ويژه در مقام مقايسه بين ماده 1210 و تبصره دو آن قانون، متفاوت و معارض به نظر مي رسد، زيرا به صراحت متن ماده 1210 ق.م. هيچ کس را نمي توان بعد از رسيدن به سن بلوغ به عنوان جنون ياعدم رشد محجور دانست، مگر آنکه عدم رشد يا جنون او ثابت شده باشد، در حالي که طبق تبصره دو همان قانون «اموال صغيري را که بالغ شده است در صورتي مي توان به او سپرد که رشد او ثابت شده باشد.» در واقع طبق ماده 1210 ق.م. رسيدن به سن بلوغ به منزله رشد تلقي مي شود و طفل حق دخالت در اموال خود را خواهد داشت، حال آنکه تبصره دو آن ماده، رسيدن به سن بلوغ را موجب احراز رشد نمي داند، مگر اين امر ثابت شده باشد.

مقايسه اين دو متن، حاکي از وجود اختلاف عميق نظري بين تدوين کنندگان آن است، زيرا صرف ظهور علائم جسماني بلوغ نزد مبدعين ماده 1210 قانون مدني دليل رشد است، در حالي که به نظر مي رسد تنظيم کنندگان تبصره دو ماده مرقوم ظهور علائم بلوغ را به تنهايي موجب احراز رشد نمي دانند.

رشد يا شايستگي عقلاني، جز با تجميع دو شرط، يکي راجع به نمو جسماني و ديگري راجع به نمو قواي دماغي و روحي احراز نمي شود و اگر اين دو وصف در کسي جمع شوند، معلوم مي شود که دوران صغر در او خاتمه يافته است. (3، ص245)

بنابراين چنين به نظر مي رسد که بين مفهوم «بلوغ» که به منزله ظهور علائم جسماني يا رسيدن به سن معين است با وصف «بلوغ شرعي» که فراتر از ظواهر خارجي، مستلزم احراز شرايط ديگري از جمله عقل، قوه درک و تکامل روحي و دماغي است، فرق اساسي وجود داشته باشد. در نتيجه، مي توان گفت سن بلوغ – مصرح در تبصره يک ماده 1210 قانون مدني- دليل رشد عقلاني و دماغي و اساساً رشد اجتماعي تلقي نمي شود، مگر آنکه از طرق مقتضي، چنين رشدي ثابت شود.

با چنين براهيني که از مفاد ماده 1210 قانون مدني و تبصره هاي آن قابل استنباط است، نظام قضايي ما کماکان از بعد کيفري، به علت وجود ابهام و نارسايي در قانون مرتبط با مفهوم بلوغ شرعي که مبناي مسووليت کيفري اطفال تلقي مي شود، دچار مشکل فراوان شده و مراجع کيفري، با تلقي غيرموجه از مفهوم «بلوغ شرعي» مصرح در تبصره يک ماده 49 ق.م.ا. آن را منطبق با وصف «بلوغ» مندرج در تبصره يک ماده 1210 قانون مدني دانسته، بر اين اساس، احکام کيفري با مجازات هاي بسيار سنگين در مورد اطفال تازه بالغ صادر مي کنند.

اين شيوه عملکرد، چنانکه خواهيم ديد نه تنها با منطوق و مفهوم ماده 49 ق.م.ا. و تبصره يک آن هماهنگي ندارد، بلکه از جهات بسياري با سوابق تقنيني، مقررات بين المللي و اصول علمي و حقوقي، قابل توجيه و دفاع نبوده، از منظر فقهي نيز به نظر مي رسد کماکان مورد نزاع باشد.

سن بلوغ در قوانين موضوعه

تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد، حد بلوغ شرعي به مفهوم تکامل عقلي و جسمي توأمان در مقررات موضوعه ما تعيين نشده است. متاسفانه مراجع کيفري بر پايه نصاب معين در تبصره 1 ماده 120 قانون مدني و براساس علائم ظاهري، مبادرت به رسيدگي به جرائم اطفال مي کنند. ملاک و مبناي تشخيص البته همان شناسنامه و تاريخ تولد مندرج در آن است، هرچند در صورت بروز اختلاف و طرح ادعاي خلاف توسط والدين، مقام قضايي با جلب نظر کارشناس نسبت به تعيين سن واقعي و بلوغ متهم اقدام مي کند.

از اين رو، اصولاً اقدام مراجع قضايي در انطباق «سن بلوغ» مصرح در تبصره يک ماده 1210 ق.م. با مفهوم «حد بلوغ شرعي» مقيد در تبصره 1 ماده 49 ق.م.ا. فاقد توجيه قانوني و مبناي حقوقي است، زيرا مبناي احراز سن بلوغ در قانون مدني، ظهور علائم جسماني و يا حلول سني است که علي القاعده اطفال بعد از وصول به آن داراي نشانه هاي بلوغ جسماني مي شوند، در حالي که «حد بلوغ شرعي» متضمن شرايط متفاوت و کامل تر و در نتيجه، مستلزم علائم و نشانه هايي غير از اوصاف صرف جسماني است.

مطالعه سير تحول قوانين جزايي نيز حکايت از آن دارد که از قديم الايام عموماً در مقابل اطفال بزهکار، واکنش جوامع مختلف با نوعي انعطاف و رأفت توأم بوده است. در قرون اخير نيز کشورها با احساس مسووليت بيشتر و با توجه به مطالعات انجام يافته، نظام کيفري اطفال را از بزرگسالان تفکيک کرده، نسبت به آنان تدابير حمايتي، مراقبتي، اصلاحي و بازپرورانه اتخاذ کرده اند. اين وضعيت، البته محصول حداقل دو قرن دگرديسي در مقررات جزايي است. در کشور ما نيز اين تحول، مظهر تغييرات تاريخي مهمي بوده است؛ در دين زرتشت مجازات بزرگسالان در مورد کودکان کمتر از سن 15سال اعمال نمي شد و برخي نصاب سن رشد جزايي در اين دين را تا 20 و 21 سالگي نيز دانسته اند. (4، ص 257)

در نظام اسلامي نيز حد بلوغ شرعي- مترادف بلوغ جسمي و رشد عقلي- مبين سني است که فرد توانايي پذيرش مسووليت اجتماعي و حقوقي را دارا باشد. در دوره معاصر، تحت تاثير تحولات علمي در قوانين، حقوق کيفري اطفال مورد توجه بيشتر واقع شد و به تدريج از سال 1304 با تصويب قانون مجازات جديد سن 18 سالگي به عنوان سن مسووليت کيفري تعيين و در ضوابط بعدي از جمله قانون تشکيل دادگاه اطفال بزهکار مصوب سال 1338 نيز عيناً همان سن مقرر شد.

براساس قانون اخير، اطفال کمتر از 18 سال از نوعي عدم مسووليت مطلق کيفري برخوردار بودند، مگر آنکه بزه ارتکابي قتل و طفل بين 15 تا 18 سال داشت که در اين صورت داراي مسووليت کيفري بود و در معرض مجازات خاص تعديل شده براي جرم قتل قرار مي گرفت.

با تصويب قوانين جديد -بدون توجه به نتايج مطالعات علمي- کليه مقررات سابق در مورد اطفال بزهکار ملغي شد و سن مسووليت کيفري دختران به 9 و پسران به 15 تقليل يافت. به عبارت ديگر، اين نصاب براي دختران حدود 9 و براي پسران قريب 3 سال عقب کشيده شد.

آنچه مسلم است در بسياري از نظام هاي کيفري دنيا

-حسب برخي شرايط مثلاً افزايش شديد بزهکاري جوانان- امکان تقليل حد سن مسووليت کيفري يا تشديد مجازات به صورت مقطعي فراهم مي شود، اما اين تغييرات به حدي در بخش حقوق کيفري اطفال حساب شده، علمي و با احتياط انجام مي شود که کمتر در تعارض با سياست کيفري آنان در اين باره قرار خواهد گرفت.

متاسفانه ناديده گرفتن يافته هاي تقنيني که تبلور استحاله فرهنگي و تاريخي گذشته کشور ما است، صرفاً مربوط به بخش مسووليت کيفري اطفال نبوده، بلکه ابتدا به صورت عملي و سپس قانوني به ساختار و تشکيلات مراجع رسيدگي خاص اطفال، يعني دادگاه اطفال نيز تسري يافته و قوانين مربوط را نسخ کرده است.

توضيح آنکه براساس تبصره دو ماده 1210 قانون مدني، زماني مي توان به کودکان بالغ اجازه تصرف و مداخله مستقل در اموال متعلق به خود را داد که رشد آنان ثابت شده باشد. به عبارت ديگر، تا زمان اثبات رشد، طفل بالغ، غير رشيد و تصرفات او در امور مالي وي عقلايي تلقي نمي شود.

اين در حالي است که همين طفل اگر مرتکب جرمي مانند قتل، ضرب و جرح يا سرقت شود، مجازات افراد رشيد و بزرگسال در موردش اجرا مي شود.

متاسفانه اعمال سياست دوگانه نسبت به اطفال، نه تنها در خصوص مسووليت کيفري، بلکه در بخش مهمي از ضوابط ديگر نيز مشاهده مي شود. براساس تبصره 3 ماده 10 قانون صدور گذرنامه (اصلاحي 20/2/77) و ماده 18 همان قانون، افرادي مي توانند مستقلاً تقاضاي گذرنامه کنند که داراي 18 سال تمام باشند يا در مورد معاملات رسمي، طبق ماده 57 قانون ثبت اسناد و املاک کشور، سن رشد به عنوان حداقل سن تعيين شده است. در خصوص سن ازدواج ماده 1043 قانون مدني، نکاح دختر باکره را اگرچه به سن بلوغ رسيده باشد، موقوف به اجازه پدر يا جد پدري او دانسته است. اين رشد و توانايي جسمي و فکري در ضوابط ديگري نيز مطمح نظر بوده است. مثلاً طبق ماده دو قانون خدمت وظيفه عمومي مصوب 29/7/1363 اعزام افراد ذکور به خدمت سربازي منوط به داشتن حداقل 18 سال و ورود به سن 19 سالگي است و مقنن در خصوص انتخابات، سن قانوني براي انتخاب کنندگان را در قانون انتخابات مجلس شوراي اسلامي (بند 2 ماده 27 قانون اصلاحي مصوب 25/8/1379) 15 سال تمام شمسي دانسته است. براساس آيين نامه راهنمايي و رانندگي، حداقل سن براي اخذ گواهينامه رانندگي 18 سال تمام تعيين شده و جالب تر آنکه قانون استخدام کشوري، سن استخدام رسمي را 18 سال تمام دانسته است.

بنابراين، اطفال بالغ از ديدگاه قانونگذار، حائز آنچنان شرايط جسمي، روحي، عقلي و… تشخيص داده نمي شوند که برخي اعمال حقوقي- که انجام آنها مستلزم احراز توانايي هاي جسمي و عقلي متعارف است- مبادرت کنند.

مقايسه اين نوع دوگانگي در عرصه قانونگذاري در مورد اطفال، براي هر شخص بي طرف ايجاد سوال و ابهام مي کند. چگونه مقنن اطفال کمتري از 18 سال را حائز آنچنان قابليت هاي جسمي و عقلاني يا قدرت ادراک و شعور براي انجام خدمت سربازي، اخذ گواهينامه رانندگي، استخدام در ادارات، گرفتن گذرنامه و انجام معاملات رسمي نمي داند، لکن کودکان نوبالغ 9 و 15 ساله دختر و پسر را در صورت ارتکاب جرم، همانند بزرگسالان حائز مسووليت و قابل تحمل کيفرهاي شرعي و عرفي مانند قصاص، اعدام، رجم، جلد، تازيانه، شلاق و زندان تلقي مي کند؟

مگر نه اين است که ارتکاب يک عمل، اعم از جرم و غير آن نتيجه فعل و انفعالات عقلاني و رواني و نوعي فرآيند ذهني است. پس براساس کدام استدلال مي توان پذيرفت که يک طفل 16 ساله شعور و ادراک لازم را براي اجراي مقررات راهنمايي و رانندگي (جرائم خلافي) يا انجام معامله (تشخيص منافع و مضار مالي) يا قابليت فهم و تشخيص اصول اداري و ضوابط مربوط را ندارد، ولي همين نوجوان اگر مرتکب جرم شود، داراي چنان توانمندي عقلي و جسمي تلقي مي شود که مي توان رفتار جنايي وي را همسطح بزرگسالان ارزيابي و وي را به کيفر مشابه آنان محکوم کرد؟

ادامه دارد
 

Eurpoean Union presidency asks Iran to halt imminent Execution of Behnoud Shojaee

The Presidency of the European Union is deeply concerned by the news of the imminent execution of Behnoud Shojaee, who was convicted and sentenced to death for a crime committed when he was a minor.

The Presidency notes that this juvenile death sentence is in direct contravention of the Islamic Republic of Iran’s international obligations and commitments, specifically as set out in the International Covenant on Civil and Political Rights and the Convention on the Rights of the Child, both clearly prohibiting the execution of minors or people who have been convicted of crimes committed when they were minors.

The Presidency urges the Islamic Republic of Iran to comply with International Law and to immediately halt the execution of Mr Shojaee and of all other juvenile offenders on the death row, taking in consideration alternative sentences for juvenile offenders and respect for international norms and standards that provide safeguards guaranteeing the protection of the rights of those facing the death penalty.

The Presidency avails of this opportunity to reiterate the European Union’s longstanding position against the death penalty in all circumstances, regardless of what crimes have been committed by the individuals concerned. The EU considers the death penalty to be a cruel and inhuman punishment and that it is not effective in terms of deterrence.

The Presidency again urges the Iranian authorities to immediately cease all executions and apply a moratorium on executions, with a view to abolishing the death penalty, as called for in the United Nations General Assembly resolution on a Moratorium on the use of the death penalty, as adopted in December 2007.

حقوق كودكان در مراجع قضايي

محمد مصطفايي – وكيل دادگستري

اي كاش فرشته عدالت كه چشمان خود را با تكه پارچه‌اي بسته است، با چشمان باز ترازوي عدالت را ميزان كند.اساتيد و بسياري از حقوقدانان مدت‌ها فرياد مي‌زدند كه اشخاص زير 18 سال طفل محسوب مي‌شوند و مي‌بايست در دادگاهي كه قضات آن آشنا به روحيه و خلقيات اطفال مي‌باشند و نامش دادگاه ويژه اطفال است محاكمه شوند. تا اينكه در سال 1378 در قانون آيين دادرسي كيفري مقرراتي در خصوص اطفال به تصويب مجلس شوراي اسلا‌مي رسيد و مقرر شد: <به تمامي جرائم اشخاص زير 18 سال تمام نيز در دادگاه اطفال طبق مقررات عمومي رسيدگي مي‌شود.> اين مقرر يكي از نوآوري‌ها و پيشرفتهايي بود كه قانونگذار به اطفال به ارمغان داد.

پس از آن با تاسيس و تشكيل محاكم كيفري استان، رسيدگي به جرائمي كه مجازات آنها قصاص عضو يا قصاص نفس يا اعدام يا رجم يا صلب و يا
 حبس ابد باشد در حيطه اختيار و صلا‌حيت دادگاه كيفري استان قرار گرفت منتها با اين مزيت كه پنج قاضي به اتهامات متهم رسيدگي مي‌نمايند. با اين وجود در جرائم يادشده صلا‌حيت دادگاه اطفال سلب و دادگاه كيفري استان صالح به رسيدگي قرار گرفت. ‌


اما موضوعي كه جاي تامل و نگراني است اينكه دادگاه‌هاي كيفري استان هر چند داراي اين مزيت است كه پنج قاضي در خصوص موضوع مربوط به پرونده اظهارنظر مي‌نمايند و مناط تصميم دادگاه راي اكثريت مي‌باشد در مقابل يك عيب در رسيدگي به جرائم اطفال زير 18 سال كه در دادگاه‌هاي كيفري استان محاكمه مي‌شوند وارد است و آن اينكه؛ متاسفانه اغلب قضات دادگاه‌هاي كيفري استان آشنايي با خلق و خو، خصلت و روحيات اطفال ندارند و چون بيشتر محاكمات آنها حول محور جنايات سنگين و مواجهه با مجرمين خطرناك مي‌باشد ذهنشان و افكارشان با عملكرد مجرمين بزرگسال كه با تفكري جداي از تفكر اطفال جرمي را رقم مي‌زنند مطابقت كرده و تفاوتي بين اطفال زير 18 سال و بزرگسالا‌ن قائل نمي‌شوند. اين رويه و عملكرد باعث مخدوش شدن حقوق كودكان مي‌گردد بنابراين بهتر است قضاتي كه به پرونده‌هاي اطفال زير 18 سال رسيدگي مي‌كنند آشنا به حق و حقوق كودكان و خصلت‌هاي آنها باشند تا عدالت هر چه بهتر برقرار گردد.


همچنين بسياري از قضات دادگاه كيفري استان به مقررات مربوط به كودكان اهميت نمي‌دهند به‌خصوص مقررات بين‌المللي از جمله كنوانسيون حقوق كودك كه در سال 1372 به تصويب نمايندگان مجلس شوراي اسلا‌مي رسيده و بسياري از مواد آن در كشورمان لا‌زم الا‌تباع است. به عنوان مثال در خصوص موضوع مجازات مرگ براي برخي از جرائمي كه براي بزرگسالا‌ن، مجازات مرگ در نظر گرفته شده است ماده 37 كنوانسيون صراحتا مقرر داشته كه دولت‌ها بايد تضمين كنند كه مجازات مرگ را براي اطفالي كه در زمان ارتكاب جرم سنشان زير 18 سال بوده، نبايد اعمال كنند ولي اين ماده قانوني در كشورمان ناديده انگاشته مي‌شود.

اصل 2 اعلا‌ميه جهاني حقوق كودك مقرر نموده كه كودك بايد از حمايت ويژه برخوردار شود و امكانات و وسايل ضروري جهت پرورش بدني و فكري و اخلا‌قي و اجتماعي وي به نحوي سالم و طبيعي و در محيطي آزاد و محترم توسط قانون يا مراجع ذيربط در اختيار وي قرار گيرد و در وضع قوانين منافع كودكان بايد بالا‌ترين اولويت را داشته باشد جالب آنكه اين موارد در بسياري از عهود مربوط به حقوق كودكان مورد تاكيد قرار گرفته است.

در خبرها خوانديم نوجوان 17 ساله به جرم قتل رقيب عشقي به قصاص محكوم شد. از بد حادثه وكالت متهم اين پرونده به نام صفر انگوتي را اينجانب متقبل شدم. روز دادگاه، وقتي در خصوص سن موكلم و اينكه وي طفل محسوب مي‌شود در دفاع، مطالبي را عنوان كردم در كمال تاسف برخورد قاضي دادگاه را نسبت به موكلم با فردي شرور و جنايتكار حرفه‌اي يكي ديدم به گونه‌اي كه علي‌رغم عدم استحقاق موكلم به مجازات مرگ، وي همچون بزرگسالا‌ن به قصاص نفس محكوم گرديد. عرض كردم طبق ماده 37 كنوانسيون كه ايران نيز آن را به تصويب رسانده، مجازات مرگ نبايد براي اطفال زير 18 سال درخواست و اعمال گردد، فرمودند ما قانون  مجازات اسلا‌مي را مي‌شناسيم و يكي از مستشاران شعبه نيز در پاسخ به ايراد اينجانب و مطرح نمودن كنوانسيون فرمود: در ايران اعتبار كنوانسيون از قوانين داخلي كمتر است و ما به قوانين داخلي اتكا مي‌كنيم.

به هر حال مواد كنوانسيون به تصويب مجلس شوراي اسلا‌مي رسيده و مقررات آن در كشورمان طبق ماده 9 قانون مدني در حكم قانون بوده و لا‌زم‌الا‌تباع است ولي اينكه چرا مجازات مرگ براي اطفال زير 18 سال همچنان تجويز مي‌شود و همچنين اجرا مي‌گردد جاي تامل است؟!اگر مواد كنوانسيون همچون قوانين داخلي از سال 1372 در خصوص مجازات مرگ اطفال به مرحله اجرا در مي‌آمد ما شاهد اعدام كودكان زير 18 سال همچون بهنود شجاعي كه قرار است در هجدهم ارديبهشت به پاي چوبه دار رود، نبوديم. ‌ حال كه مجازات مرگ در كشورمان برخلا‌ف قانون اجرا مي‌گردد صميمانه و عاجزانه از تمامي اولياي دمي كه فرزندانشان توسط نوجواني به قتل رسيده، از اين جهت كه آنان در حقيقت فاقد رشد عقلا‌يي، اراده در ارتكاب جرم مي‌باشند مي‌خواهم كه با عفو و بخشش خود جان دوباره‌اي به يك انسان ببخشند

محمد مصطفايي : اعدام زير 18 ساله ها غيرقانوني است

source: roozonline.com

برگزاري نشستي با موضوع پرونده هاي اعدام کودکان – پنجشنبه 22 فروردین 1387[2008.04.10

‏‏”صدور حکم اعدام براي افراد زير 18 سالي که مرتکب جرم مي شوند، ممنوع است و تمام دادگاه هايي که براي افراد زير ‏‏18 سال حکم اعدام صادر مي کنند، کاري خلاف قانون انجام مي دهند.” اين، نتيجه گيري نشستي تحت عنوان “بررسي مفاد ‏قانوني مربوط به صدور حکم اعدام براي افراد زير 18 سال” بود که بخش اعظم آن ديروز به سخنراني محمد مصطفايي در ‏سالن اجتماعات دفتر حقوقي راد اختصاص داشت.‏

در اين مراسم که با حضور جمعي از وکلا، حقوقدانان، روزنامه نگاران، فعالان حقوق کودک و کارآموزان رشته حقوق، ‏برگزار شده بود محمد مصطفايي وکيل دادگستري با اشاره به 9 نوجواني که در سال گذشته اعدام شدند، درباره صدور حکم ‏اعدام براي اين افراد گفت: بسياري از پرونده هاي اعدام زير 18 ساله ها بر اساس اقرار خود اين افراد صادر مي شود. در ‏حالي که بسياري از آنها نه از حقوق خود آگاهند و نه عواقب چنين اقرارهايي که معمولا هم تحت فشار از آنها گرفته مي ‏شود را مي دانند. آنها نمي دانند که اين اقرار ها مي تواند به صدور حکم اعدام براي آنها منجر شود.‏

وي با اشاره به پرونده افرادي چون محمدرضا حدادي، محمد لطيف، دلارا دارابي و ماکوان مولودزاده، به اقرار آنها اشاره ‏مي کند و اظهار داشت: حدادي به خاطر تطميع مجرمان اصلي و به خاطر فقر، قتل را به گردن گرفت بدون اينکه از ‏عواقب چنين اقراري با خبر باشد. دللارا دارابي نيز اقرار اوليه اش که موجب صدور حکم اعدام عليه وي شد به خاطر ‏علاقه به پسر مورد علاقه اش بود. در حالي که حتا پزشکي قانوني ارتکاب جرم توسط يک چپ دست را زير سوال برده اما ‏صدور حکم اعدام عليه دارابي به خاطر اقرار وي بوده است و در مورد لطيف او کودک تر از اين بوده که بداند چه مي ‏گويد و بلوغ عقلي نيز در زمان اعترافاتش نداشته است. ‏

مصطفايي با زير سوال بردن اين احکام تصريح کرد که اولا لازم است که کودکان به محض دستگير شدن و قبل از هر ‏اقراري از داشتن يک وکيل با تجربه بهره مند باشند و درثاني شواهدي به جز اقرار نيز مد نظر دادگاه ها براي صدور حکم ‏قرار بگيرد.‏

وي گفت که در مورد احکام اعدام ها به طور مشخص دو مشکل عمده وجود دارد. اولا قانون هرگز درباره مسووليت سن ‏کيفري سني را مشخص نکرده است و قضاتي که سن 15 سال تمام براي پسران و 9 سال تمام براي دختران را مبناي ‏قانوني صدور حکم قرار مي دهند، درواقع سن بلوغ شرعي قانون مدني را به سن کيفري تسري داده اند. در حالي که اين ‏امر تفسير فردي آنها است و قانون در اين باره مسووليتي برعهده ايشان نگذاشته است.‏

سخنران سپس به معاهده هاي بين المللي ايران اشاره کرده و ناديده گرفتن آنها در دادگاه ها را نشانه تخلف از قانون دانست: ‏معاهده بين المللي نمي تواند تحت الشعاع شروط داخلي قرار بگيرد. با اين حال شروطي که شوراي نگهبان بعد از سال ‏‏1372 و تصويب کنوانسيون حقوق کودک، بر اين کنوانسيون وارد کرد، شامل ماده 37 اين کنوانسيون ( که صدور حکم ‏اعدام براي کودکان را مجاز نمي داند) نمي شود. بنابراين در سختگيرترين شرايط نيز، اين ماده کنوانسيون، لازم ‏الاجراست. در حالي که در همه دادگاه هايي که براي کودکان حکم اعدام صادر شده، اين کنوانسيون و نيز تعهدنامه هاي بين ‏المللي مخالف اعدام (بويژه براي کودکان) ناديده گرفته شده و قضات اين دادگاه ها فقط قانون مجازات اسلامي و قانون مدني ‏را مد نظر مي گيرند.‏

پرداختن به اين مساله موجب سوال و جوابها و بيان ايرادها و سوالهايي توسط برخي از وکلاي جوان حاضر در جلسه شد. ‏در اين باره محمد دادخواه، وکيل دادگستري که شهرتش به خاطر وکالت بسياري از پرونده هاي حقوق بشري است، و ‏مديريت اين جلسه را نيز به عهده داشت گفت: تعهدات بين المللي در حکم قانون، و بالاتر از قوانين داخلي است و طبق ‏معاهده وين از سوي کشورهاي امضا کننده بدون شرط، لازم الاجرا است. بنابراين همه دادگاه هايي که براي افراد زير 18 ‏سال حکم اعدام صادر مي کنند، کاري ممنوع و خلاف قانون انجام مي دهند

Adults before their time in Saudi Arabia

Human Rights Watch has issued an 82-page report titled, “Adults Before Their Time: Children in Saudi Arabia’s Criminal Justice System,”

The report documents the routine arrest of children for such “offenses” as begging, running away from home, or
being alone with a member of the opposite sex. Prosecutors can hold children, like adults, for up to six months before referring them to a judge. In the case of girls, authorities can detain them indefinitely, without judicial review, for what they say is “guidance.” Detention centers mix children under investigation or trial with children convicted of a crime and sometimes with adults. Judges regularly try children without the presence of lawyers or sometimes even guardians,
even for crimes punishable by death, flogging, or amputation.

Saudi Arabia sets no clear age when children can be treated as adults in criminal cases. Instead, judges use signs of puberty to determine criminal responsibility. The report documents 12 cases in which judges tried even young children as adults, based on physical signs of puberty such as pubic hair or menstruation and without any consideration of
emotional or mental maturity. In 2007, Saudi Arabia executed three juvenile offenders, including a 15-year-old boy who was only 13 at the time of the alleged crime. International standards set 12 years as the minimum age of criminal responsibility, and prohibit the death penalty for crimes committed by persons under age 18 at the time of the crime.

“In Saudi Arabia’s justice system, a child who commits a minor offense and a hardened adult criminal are treated similarly,” said Clarisa Bencomo, children’s rights researcher for the Middle East at Human Rights Watch. “Instead of helping reintegrate these children into society, it exposes them to new dangers and greater abuses.
 
To read the full report visit: http://hrw.org/reports/2008/saudicrd0308/

U.S. State Department report on Child Execution in Iran

In its annual country report, the U.S. State Department Bureau of Democracy, Human Rights, and Labor issued a long report on the status of human rights in Iran. The report also addressed child executions in Iran:

“The government continued to execute minors and juvenile offenders. On September 17, UN Commissioner for Human Rights Louise Arbour called on the government to end the practice of juvenile executions. According to AI, there were more than 71 juvenile offenders on death row in the country at year’s end, and more than 15 have been executed since 2004.


For example, on April 22, authorities executed 20-year-old Syed Mohammad Reza Mousavi in Shiraz for a murder he allegedly committed when he was 16. His family was not notified of the execution and did not see him before it took place. According to Human Rights Watch (HRW), Mousavi was wrongly tried in an adult court instead of the special juvenile court.

On May 22, authorities executed 17-year-old Sa’id Qanbar Zahi in Zahedan, following his televised “confession” of involvement in bombings, carjacking, and murder. HRW reported that his arrest, confession, trial, sentencing, and execution all took place within a few weeks.


On October 17, authorities hanged 18-year-old Hoseyn Gharabagloo for allegedly killing a 20-year-old man in a scuffle when he was 15. Security forces arrested and detained Gharabagloo in 2004, but he escaped detention prior to his April 2005 trial. In November 2006 security forces recaptured Gharabagloo and sentenced him to death. He appealed, but the Supreme Court confirmed his sentence in December 2006.


On December 4, authorities executed Iranian Kurdish juvenile offender Makwan Moloudzadeh, age 20, after what AI reported as a “grossly flawed trial” for allegedly raping three individuals when he was 13. AI noted that the alleged victims withdrew their accusations before Moloudzadeh was convicted and sentenced.

Full Report can be viewed here: http://www.payvand.com/news/08/mar/1130.html

DEATH PENALTY: New Arab Charter deviates from the CRC

CRIN: Children Rights Information Network:

Countries 

Algeria, Bahrain, Jordan, Palestinian Occupied Territories, Saudi Arabia, Syrian Arab Republic, United Arab Emirates

The Arab Charter on Human Rights contains provisions that do not meet international norms and standards, including the application of the death penalty for children, and the treatment of women and non-citizens, the United Nations human rights chief said.

UN High Commissioner for Human Rights Louise Arbour issued a statement saying that her office “does not endorse these inconsistencies [and] we continue to work with all stakeholders in the region to ensure the implementation of universal human rights norms.”

Conflict with the CRC?

Under the Arab Charter, the death penalty can be applied to children in certain circumstances, in contradiction with its prohibition in the UN Convention on the Rights of the Child.

Article 37 of the Convention on the Rights of the Child forbids the death penalty for children under the age of 18 years. However, Article 7 of the Charter states:

“Sentence of death shall not be imposed on persons under 18 years of age, unless otherwise stipulated in the laws in force at the time of the commission of the crime.”

But, another provision in the Charter suggests that the Convention may overrule it. Article 43 of the Charter says:

“Nothing in this Charter may be construed or interpreted as impairing the rights and freedoms protected by the domestic laws of the States parties or those set forth in the international and regional human rights instruments which the States parties have adopted or ratified, including the rights of women, the rights of the child and the rights of persons belonging to minorities.”

Human rights law expert Professor Bill Bowring, of the University of London, said: “It would seem to me that if a country has ratified both the Charter and the Convention, it is going to run into problems.”

The Arab Charter entered into force earlier this month after seven countries ratified the text, prompting Ms. Arbour to release a statement last Thursday in which she noted that while human rights are universal, “regional systems of promotion and protection can further help strengthen the enjoyment of human rights.”

Ms. Arbour insisted that throughout the development of the Charter, her office shared concerns with the drafters about the incompatibility of some provisions with international norms and standards.

“These concerns included the approach to death penalty for children and the rights of women and non-citizens.”

The global campaign against the death penalty for all people secured a landmark victory last month when the United Nations General Assembly endorsed the call for a worldwide moratorium (suspension) on executions.

The story of the Charter

The Arab Charter on Human Rights (ACHR) was adopted by the Council of the League of Arab States by its resolution 5437 (102nd regular session) on 15 September 1994. The ACHR will enter into force on 15 March 2008, 60 days after ratification by the seventh state, the United Arab Emirates, on 15 January 2008. This followed ratification by Jordan, Bahrain, Algeria, Syria, Palestine and Libya. The revised version was adopted by the 16th Arab Summit, hosted in Tunis in May 2004

In April 2002, the office of the High Commissioner for Human Rights officially approached the Arab League Secretary General to form a working group of Arab independent experts working in the UN human rights bodies, with the aim of revising the ACHR in order to be consistent with international human rights standards. The experts included members of the Committee on the Rights of the Child.

It is unclear why the Charter was amended, although NGOs working in Lebanon have suggested the revision may in part be due to anti-terror initiatives and the number of children currently in detention on terror charges.

Further information

Arab charter approved child executions

UN News Service:

The Arab Charter on Human Rights contains provisions that do not meet international norms and standards, including the application of the death penalty for children, the treatment of women and non-citizens and the equating of Zionism with racism, the United Nations human rights chief said today.


UN High Commissioner for Human Rights Louise Arbour issued a statement saying that her office “does not endorse these inconsistencies [and] we continue to work with all stakeholders in the region to ensure the implementation of universal human rights norms.”


The Arab Charter entered into force earlier this month after seven countries ratified the text, prompting Ms. Arbour to release a statement last Thursday in which she noted that while human rights are universal, “regional systems of promotion and protection can further help strengthen the enjoyment of human rights.”

Ms. Arbour said today that throughout the development of the Charter, her office shared concerns with the drafters about the incompatibility of some provisions with international norms and standards.


“These concerns included the approach to death penalty for children and the rights of women and non-citizens. Moreover, to the extent that it equates Zionism with racism, we reiterated that the Arab Charter is not in conformity with General Assembly Resolution 46/86, which rejects that Zionism is a form of racism and racial discrimination.”

News Tracker: past stories on this issue

Child Execution violates Iran's laws

In a article that was published in Etemaad Meli daily newspaper in Iran, human rights Iranian Attorney Mohammad challenged Iran’s judiciary’s for violating Iran’s own laws by execution children. In this legal breakthrough Mostafaei clearly documented that not only child executions violates international conventions but it is also in direct violation of Iran’s laws:


With a detailed attention to the laws and rules of our country pertaining to the execution of the children under the age of 18, we can conclude that issuing death sentence for children who have committed a crime before the age of 18 is against the strict law of Iran.
In reference to the article 49 of the Islamic Sharia’s Penal Code, which is the authority relied upon by the judiciary in ordering executions:

Children are excluded from criminal responsibility:

The subtitle of this law (article 49) has referred to a child as a person who has not reached the maturity as defined under Sharia law.  However no where in the Islamic Sharia Penal Code or other existing laws has there been a reference to the AGE of the penal responsibility of a child and the lawmakers have only referenced to Sharia Hadd (death sentence) without stating the age.

Indeed in Civil Code sections which pertain to judicial matters, as opposed to the Penal Code, the lawmakers in Subtitle 1 of Article 1210 have determined that the age of maturity for a boy is 15 years and for a girl 9 years. This article has relied on the age of puberty as the basis for civil maturity and has required proof by an expert for the elimination of rights in personal and civil matters.

However In reference to financial matters,  Subtitle 2 of this article states that: “The property of a minor who has reached puberty can be given to him after the maturity has been proven and therefore the maturity must be established“.  In other words a minor after reaching the age of puberty and upon proof of maturity has the right to independently transfer or interfere in properties by contract or by legal order for those properties owned before reaching puberty but has no right to such interference before maturity has legally been established. Based on the principal of the “definitions to the benefit of the accused” within the criminal matters, one can not refer to civil laws when defining penal codes, and the (penal) laws must be specifically defined. There is a difference of opinion among experts regarding the age of penal responsibility and

no specific age has been determined to be the age at which child becomes criminally responsible.

However by referring to international laws we can determine that the age of penal responsibility for children with respect to death penalties is 18 years of age. Item 1 of article 37 of the Convention on the Rights of the Child clearly states that “No child shall be subjected to torture or other cruel, inhuman or degrading treatment or punishment. Neither capital punishment nor life imprisonment without possibility of release shall be imposed for offences committed by persons below eighteen years of age“. In the year 1993 , based on the laws and due to the importance given to children , this was approved by the Islamic Parliament of Iran under the title of “Permission to Government of Islamic Republic of Iran to Join the Convention on the Rights of the Child” .
The aforementioned Article of the Convention without any objections was ordered to the executive branch and its articles were issued. Article 9 of Iran’s Civil Code states:

” Treaties and conventions which have been ratified in accordance with the constitution between the governments of Iran and other governments are defined as laws.”

Therefore based on the ratification of this convention as law (by the lawmakers), and its approval by the respectful members of the council of experts, the age of maturity for death sentences and executions of persons who have committed a capital crime is 18 years.  Consequently, all of the death sentences issued by the respectful members of the judiciary for crimes committed prior to attaining the age of 18 years, are in violation of Sharia law and should be reversed.


Unfortunately the respectful members of the Iranian judiciary have overlooked this principle of law and continue to consider the penal ages of 9 and 15 (lunar years).
Attorney of Law
Mohammad Mostafaei

چرا اعدام اطفال زير 18 سال برخلا‌ف قانون است؟

محمد مصطفايي

با عنايت و تامل به قوانين و مقررات حاكم در كشورمان، در خصوص اطفال زير 18 سال به اين نتيجه خواهيم رسيد كه صدور حكم قصاص نسبت به اطفالي كه در زمان ارتكاب جرم سنشان زير 18 سال مي‌باشد برخلا‌ف مفاد صريح قانون مي‌باشد با اين توضيح كه ماده 49 قانون مجازات اسلا‌مي (ماده مورد استناد قضات دادگستري در صدور حكم قصاص و اعدام) مقرر مي‌دارد:

<اطفال در صورت ارتكاب جرم مبري از مسووليت كيفري هستند> تبصره اين ماده طفل را به كسي اطلا‌ق نموده كه به حد بلوغ شرعي نرسيده باشد، در هيچ جاي قانون مجازات اسلا‌مي و حتي در ديگر قوانين موجود، سن مسووليت كيفري اطفال مشخص نشده و قانونگذار به حد شرعي اكتفا نموده است. البته در قانون مدني‌اي كه مربوط است به امور حقوقي – نه كيفري – قانونگذار در تبصره يك ماده 1210 مقرر نموده؛ سن بلوغ در پسر 15 سال تمام قمري و در دختر 9 سال تمام قمري است. اين ماده كه علي‌القاعده رسيدن صغار به سن بلوغ را دليل رشد قرار داده و خلا‌ف آن را محتاج به اثبات دانسته ناظر به دخالت آنان در هر نوع امور مربوط به خود، در امور مدني مي‌باشد مگر در مورد امور مالي كه به حكم تبصره 2 ماده مرقوم كه اشعار مي‌دارد: اموال صغيري را كه بالغ شده باشد در صورتي مي‌توان به او داد كه رشد او ثابت شده باشد ومستلزم اثبات رشد است. به عبارت ديگر صغير پس از رسيدن به سن بلوغ و اثبات رشد مي‌تواند نسبت به اموالي كه از طريق انتقالا‌ت عهدي يا قهري قبل از بلوغ مالك شده مستقلا‌ً تصرف و مداخله نمايد و قبل از اثبات رشد از اين نوع مداخله ممنوع است. بنابراين علي‌القاعده نمي‌توان با توجه به اصل تفسير به نفع متهم در امور كيفري به مجموع قوانين مدني رجوع نمود مگر آنكه در اين خصوص تصريح به عمل آمده باشد. ‌ فقها نيز در خصوص سن مسووليت كيفري با يكديگر اختلا‌ف‌نظر داشته و سن مشخصي تاكنون به عنوان سن فرد در ارتكاب جرم پيرامون رافعيت مسووليت كيفري در نظر گرفته نشده است.

اما با مراجعه به مجموع مقررات بين‌المللي مي‌توان استنباط نمود كه سن مسووليت كيفري اطفال در خصوص مجازات‌هاي سالب حيات 18 سال مي‌باشد با اين توضيح كه بند الف ماده 37 كنوانسيون حقوق كودك صراحتاً مقرر نموده: <هيچ كودكي مورد شكنجه يا ساير رفتارهاي بي‌رحمانه، غيرانساني يا تحقيرآميز قرار نگيرد. مجازات اعدام، يا حبس ابد بدون امكان آزادي، نبايد در مورد جرم‌هايي كه اشخاص زير 18 سال مرتكب مي‌شوند اعمال گردد.> اين كنوانسيون در سال 1372 به دليل اهميت جايگاه و نقش كودكان تحت عنوان قانون اجازه الحاق دولت جمهوري اسلا‌مي ايران به كنوانسيون حقوق كودك به تصويب نمايندگان مجلس شوراي اسلا‌مي رسيده و اين ماده كنوانسيون كه به نظر گراميتان رسيد بدون هيچ ايرادي به مجلس، جهت اعلا‌م به قوه مجريه و نشر آن ارسال شد. بنابراين طبق ماده 9 قانون مدني كه مقرر مي‌دارد: <مقررات و عهودي كه بر طبق قانون اساسي بين دولت ايران و ساير دولت‌ها منعقد شده باشد در حكم قانون است.> نمي‌توان حكم را به قصاص نفس و اعدام اطفال زير 18 سال صادر نمود چرا كه به نظر مي‌رسد اختلا‌ف در سن بلوغ شرعي با تصويب اين كنوانسيون و تاييد آن توسط شوراي محترم نگهبان رفع و در خصوص مجازات‌هاي سالب حيات، سن مسووليت كيفري طفل زير 18 سال مي باشد، بنابراين احكام صادره توسط محاكم دادگستري بنا به استدلا‌لا‌ت مرقوم نسبت به سلب حياط اطفال زير 18 سال از اين لحاظ مخدوش بوده و قابليت نقض را دارد، ليكن متاسفانه محاكم دادگستري كشورمان به اين موضوع مهم و اساسي توجه ننموده و همچنان سن مسووليت كيفري را در دختر 9 سال تمام قمري و در پسر 15 سال تمام قمري در نظر مي‌گيرند. ذوكيل دادگستري