علي مهين ترابي که به خاطر قتل در 15 سالگي به قصاص محکوم شد، در حالي واپسين روزهاي زندگي اش را در زندان سپري مي کند که اظهارات جديد ناظم مدرسه او بر بي گناهي اين جوان صحه مي گذارد.
پدر علي مهين ترابي ديروز به خبرنگار ما گفت؛ در تماسي که با دايره اجراي احکام دادگستري کرج داشتم به من اعلام کردند هنوز پرونده به اجراي احکام نرسيده است. در همين حال علي مهين ترابي روز گذشته در حالي که اضطراب در صدايش موج مي زد در تماس با مددکارش خبر داد، قرار است تا 15 روز ديگر او را اعدام کنند و در زندان اين مساله را به او ابلاغ کرده اند.
در حالي که افت و خيزها در پرونده اين جوان محکوم به مرگ همچنان ادامه دارد شاهدي در پرونده او پيدا شده که مدعي است در صحنه قتل حضور داشته و هرگز نديده که علي چاقو را بر شکم مزدک فرو کند.
اين شاهد که ناظم مدرسه علي است در اين باره به خبرنگار ما گفت؛ زماني که درگيري اتفاق افتاد شيفت من بود و از ابتدا در جريان بودم. ماجرا از آنجا شروع شد که علي و دوستش ميلاد که مسوول نظم سالن مدرسه بودند مزدک را به دفتر آوردند. مزدک دير به مدرسه رسيده بود و به همين خاطر هم او را به دفتر آوردند. من هم به مزدک تذکر دادم و او رفت. نمي دانستم که بعد از خروج مزدک از دفتر بين او، ميلاد و علي درگيري لفظي ايجاد شده است. حسن پور ادامه داد؛ زنگ تفريح اول متوجه شدم مزدک با ميلاد درگير شده است. آنها را جدا کردم و به هر دو تذکر دادم که ديگر به اين رفتارشان ادامه ندهند. مزدک هم قول داد که ديگر دعوا نکند، به اين ترتيب همه چيز آرام شد. زنگ آخر که به صدا درآمد من مطابق معمول هر روز بيرون دفتر ايستادم تا بچه ها سالن را ترک کنند. يکدفعه متوجه ازدحام جمعيت در مقابل در مدرسه شدم.اين شاهد اضافه کرد؛ ما آن سال حدود 180 دانش آموز در مدرسه داشتيم و تقريباً همه جلوي در بودند، من از فاصله پنج متري داشتم ماجرا را مي ديدم. آنقدر شلوغ بود که اصلاً مشخص نمي شد درگيري بين چه کساني است، ضمن اينکه بچه ها از اطراف همديگر را هل مي دادند و حتي چند نفر به زمين افتادند. در اين هنگام يکدفعه همه دور شدند. مزدک در حالي که خون از بدنش بيرون مي زد، شروع به تهديد کرد و چند ثانيه بيشتر طول نکشيد که روي زمين افتاد. زماني که من به محل رسيدم مزدک هنوز سرپا بود اما خون زيادي از او مي رفت و صورتش مثل گچ سفيد شده بود.
من چندين بار فرياد زدم چه کسي مزدک را با چاقو زد. کسي جواب نداد. بچه ها بهت زده به هم نگاه مي کردند. علي که خيلي ترسيده بود، گفت؛ «من زدم خواهش مي کنم او را به بيمارستان برسانيد.»
ناظم مدرسه در ادامه متذکر شد؛ مزدک را داخل ماشين يکي از همکاران گذاشتيم و او را به بيمارستان رساندند. من هم علي و ميلاد را به دفتر بردم، اما هرچند بار که پرسيدم چه کسي مزدک را زد. ميلاد هرگز نگفت که ضارب علي بود. همان موقع متوجه شدم علي احتمالاً براي اينکه مساله حل شود و مزدک را زودتر به بيمارستان برسانند چنين حرفي زده است.هر دو خيلي ترسيده بودند و فقط التماس مي کردند که به مزدک کمک کنيم. حسن پور در مورد شهادت ساير شهود عليه علي گفت؛ شاهدان از دانش آموزاني بودند که از دور اين ماجرا را ديدند، در حالي که من از بلندي و در فاصله يي بسيار کمتر نتوانستم ببينم دقيقاً چه اتفاقي افتاد. متاسفانه فکر نمي کردم شهادت شاهداني که از فاصله بسيار دور شاهد ماجرا بودند، ملاک صدور راي قرار گيرد و به همين خاطر همان زمان به قاضي نگفتم اين شهادت ها بنا بر دلايلي که گفته شد، درست نيست.
حتي اگر چاقو توسط علي به مزدک زده شده باشد بر اثر فشار جمعيت اين حادثه رخ داد، چون من ديدم آخرين باري که بچه ها همديگر را هل دادند و فشار زيادي به جلو وارد شد و چند نفر روي هم افتادند، مزدک زخمي شد و مطمئن هستم علي به عمد ضربه يي به او نزده است. ناظم مدرسه علي درباره شخصيت وي گفت؛ علي از دانش آموزان ممتاز مدرسه ما بود. او را به همين دليل به عنوان مامور انتظامات سالن انتخاب کرده بوديم. هنوز هم باور نمي کنم علي مرتکب قتل شده باشد. او کوچک ترين خطايي در مدرسه انجام نداده بود. ما دانش آموزان بازيگوش که شيطنت زيادي هم مي کردند، داشتيم و آنها را کنترل مي کرديم اما علي جزء بهترين هاي مدرسه بود.
ناظم مدرسه متذکر شد؛ بعد از مرگ مزدک من بارها و بارها به ديدن خانواده او رفتم تا شايد حضورم باعث تسلي خانواده شود اما هر بار که خواستم درباره اينکه به نظر نمي رسد علي عامل قتل عمدي باشد صحبت کنم، آنها به حرف هايم گوش نکردند و در جلسه محاکمه هم از من نخواستند در مورد مشاهداتم توضيح کامل دهم اما حاضرم در هر مرجع قانوني که پذيرفته شده است مشاهداتم را شرح دهم.
هر چند به نظر مي رسد پذيرش گفته هاي حسن پور ناظم مدرسه مي تواند سرنوشت علي را دگرگون کند، اما اظهارات اين شاهد در پرونده ثبت نشده و چون پرونده مراحل قانوني را طي کرده است قضات تاکنون حاضر به شنيدن آن نشده اند.