سه سال با دلارا دارابي

 آسيه اميني

بار اولي که او را ديدم سه سال پيش بود. قرار ملاقات داشت در زندان رشت با خانواده اش. با چادر گل گلي آمد نشست. نه، ‏قبل از اينکه بنشيند محکم در آغوشم گرفت و با دشت نم اشکش را پاک کرد. صدايش مي لرزيد. نگاهش را از من مي ‏دزديد. نمي دانم چرا. انگار که از چيزي خجالت بکشد. انگار نمي خواست ببينم که نقاشي که تابلوهايش را به خانه ام برده ام ‏حالا در زندان روبروي من نشسته است. دستش را که گرفتم انگار به يک فلز سرد دست زده ام. مانتوي آجري رنگي به تن ‏داشت و مويش را رنگ کرده بود. بعدها مادرش گفت ما دائما از او مي خواهيم به سرو وضعش برسد شايد بتوانيم از ‏افسردگي اش کم کنيم. لباسهاي شاد برايش مي خريم. همه چيزهايش را با رنگهاي شاد انتخاب مي کنيم. اما پشت اين لباس ‏شاد دختر نازک اندامي نشسته بود که از شدت لاغري پشتش غوز مي کرد. دختر غمگيني که با من از آرزوهايش حرف مي ‏زد :‏

‏” از وقتي خيلي بچه بودم آرزو مي کردم يک نقاش يا نويسنده معروف بشوم. حالا به آرزويم رسيده ام. اما خودم کجايم؟!”‏
دائما با دست پيشاني اش را فشار مي داد. گفتم چي شده؟ گفت سر درد دارم. خيلي شديد. و باز خنديد. آرام و غمگين. گفتم ‏بايد براي نمايشگاه نقاشي اش خودش مطلبي بنويسد که در ورودي نمايشگاه براي خير مقدم به بينندگان نمايشگاهش قرار ‏بدهم. با خنده گفت حتما مي نويسم. مي دهم باباخرم بياورد ( دلارا به وکيلش عبدالصمد خرمشاهي مي گفت بابا خرم). ‏
و حالا من باز هم راهي رشت هستم. اين چندمين بار است؟ يادم نيست. صبح امروز ( جمعه يازدهم ارديبهشت) عبدالصمد ‏خرمشاهي در يک اس.ام.اس کوتاه برايم نوشت که حکم دلارا اجرا شد! ‏

ناباور با او تلفني صحبت کردم. در راه رشت بود. راهي که من هم بعد از نيم ساعت مسافرش شدم. ‏

خانواده خانه را عوض کرده اند. براي سومين بار. به اين خانه تابحال نيامده بود. صداي فرياد از داخل حياط شنيده مي ‏شد… ‏

گزارش از مادر و خواهراني که از خدا به التماس مي خواهند تنها يک بار ديگر به آنها فرصت بدهد که دخترشان را ‏درآغوش بگيرند چه فايده اي دارد؟ ‏

خانه پر از سوال است. مادرش زني که هميشه او را آرام و سنگين و منطقي ديده بوديم چنان هوار مي کشد که فکر مي کنم ‏فرياد چند سال حرف نگفته را در گلو دارد؟! به نام صدايمان مي کند و داد مي زند: تو تا حالا ديده اي کسي را روز روشن ‏آن هم جمعه اعدام کنند؟ چرا فرصت ندادند حتا ببوسيمش، با او خداحافظي کنيم؟ چرا اجازه ندادند براي آخرين بار دخترم را ‏بغل کنم؟ ما دوماه وقت داشتيم. و داد مي زند رو به ما که : مگر قرار نبود رضايت بگيريد؟ … ‏

و پاسخي براي اين سوالها نبود. نه پيش من. که وکلايش هم جوابي نداشتند. ‏

دلارا دارابي متهم به قتلي بود که با اقرار خودش مجرم شناخته شد و حکم قصاص دريافت کرد. روزي که مهين دارابي به ‏قتل رسيد پدر دلارا بي آنکه سخنان دخترش را بشنود و توضيح او را بجويد، فقط از روي احساس وظيفه و اعتماد به ‏دستگاه قضايي او را به پليس تحويل داد. دلارا که هميشه سوگلي پدرش بود و او را ستايش مي کرد، و از طرفي مي دانست ‏که اگر قتل را به گردن نگيرد، پسري که عاشقش است به طناب سپرده مي شود، به خاطر قهر با پدر و مهر آن پسر، قتل را ‏به گردن گرفت. اينها روايتي است که نه فقط خانواده دلارا بلکه خود او بارها گفته است. وقتي پدر بعد از چند روز به سراغ ‏دخترش مي رود با روزه سکوت او روبرو مي شود . غافل از اينکه در همان چند روز او قتل را به گردن گرفته و بارها ‏اقرار کرده است که خودش مرتکب قتل مهين دارابي شده است. ‏

در ديدار با پدر او حرف نمي زند و پس از گريه پدر و وقتي که او نااميد دخترش را ترک مي کرده مي گويد: چه فرقي مي ‏کند وقتي تو مرا دوست نداري؟ پدر مي گريد و با التماس مي گويد : تو فقط به من بگو چه شد؟ و او مي گويد : تو باور مي ‏کني که دخترت بتواند آدم بکشد؟ تو باور مي کني که من قاتل باشم؟!… ‏

و اينگونه بود که يکي از مشهورترين وکلاي رشت را براي دادگاه اول او استخدام مي کنند. وکيلي که در نخستين جلسه ‏دادگاه موکل 17 ساله اش حاضر نمي شود در حالي که همه متهمان ديگر و اولياء دم با وکلايشان در جلسه دادگاه بوده اند. ‏با اين وجود دادگاه تشکيل مي شود! و معلوم است که در برابر وکلاي خبره طرفين دعوا يک دختر  17ساله چگونه مي ‏تواند از خودش دفاع کند؟ ‏

‎دير آمديم‎

نوشتن از گزارشي که راوي آن سه سال با اميد و اطمينان آن را دنبال کرده و با آن زندگي کرده است، آسان نيست. پايان اين ‏داستان هرگز آنگونه نشد که ما اميد داشتيم. اما بازخواني آن شايد به دختران و پسران نوجوان محکوم به اعدام از اينرو ‏کمک کند که بدانيم ترازوي عدالت، يک ماشين مکانيزه نيست که خودبخود حق را تميز بدهد. قانون و نظارت قانوني لازم ‏است تا بدانيم روند دادرسي هاي ما چگونه طي مي شود. ‏

باري اگرچه گام نخست در دادگاه دلارا با نبودن وکيل اولش به نادرستي برداشته شد، اما با گرفتن وکلاي ديگري که بر ‏پرونده لايحه دفاع قوي نوشتن و استدلال بسيار کردند در مورد اينکه دلارا با منطق عقلي نمي تواند قاتل باشد، باز هم ‏تغييري در نتيجه حکم صادر شده در دادگاه هم ارز ديده نشد و اينبار قاضي جاويد نيا که اينک دادستان رشت نيز شده است، ‏دلارا دارابي را محکوم به اعدام کرد. ‏

‎رضايت‎

رضايت گرفتن از صاحبان خون هم حکايت غريبي است که هي تکرار مي شود. بعد از برگزاري نمايشگاه دلارا دارابي در ‏مهرماه سال85 در زمستان همان سال براي اولين بار براي گرفتن رضايت از صاحبان خون اقدام کرديم. نتيجه ناخوشايند ‏آن جاي گفتن ندارد. هميشه گفته ام که شايد اگر حاشيه هايي بر پرونده دلارا نمي نشست، امروز خبرهاي بهتري براي گفتن ‏داشتيم. کينه هاي فاميلي گاه چنان درهم گره مي خورد که بازگشودن آن کار هرکسي نيست. و اين پرونده حاشيه بسيار ‏داشت. دعوا دعواي دو فاميل بود و ما آن وسط بيگانه بوديم. گره بايد به دست خودشان باز مي شد که نشد.‏

روز هفتم عيد نوروز امسال بود که شبي وکيل دلارا تماس گرفت. گفت به او گفته اند مي خواهند حکمش را اجرا کنند. يک ‏ماهي بود که به زندان لاکان رشت منتقل شده بود. گفتم چرا؟ گفتند استيذان که دارد و خانواده هم پي گيرند. گفتم چه کنم به ‏جز رضايت؟ … و قرار بر همين شد. ‏

بار آخري که اجراي حکم قطعي شد، دير بود و فرصت اندک. اما در آخرين ساعتها دو ماه وقت خريده شد. از که؟ نمي ‏دانم! زيرا کسي که وقت مي دهد لابد آن قدر به اجراي دستورش اطمينان دارد که آن را ابلاغ و اعلام مي کند. همه رسانه ‏ها خبر دو ماه وقت براي دلارا دارابي نقش زنداني اعلام کردند. ‏

و ما باز دست به کار شديم. دوستي گفت نامه اي بنويس. اينبار نه خطاب به رئيس قوه قضائيه و نه به هيچ مقام ديگري. نامه ‏اي بنويس خطاب به اولياء دم تا براي آن امضا جمع کنيم و بار ديگر براي رضايت اقدام کنيم. پذيرفتم بي چون چرا و نامه ‏نوشته شد و بيش از پنجاه نفر از اهل فرهنگ و هنر و ادبيات اين سرزمسن پاي آن امضا گذاشتند. از شاعران و نويسندگان ‏گرفته تا موسيقيدانان و نقاشان و سينماگران. در بخشي از اين نامه آمده بود:‏

‏”… اگر چه بسيار سخت و جانفرساست، اما اجازه دهيد فرزندان ما بياموزند که خشونت و جنايت ، سبک و سياق و منش ‏بزرگان نيست. اجازه دهيد ديگران از شما بياموزند که در قبال مرگ، زندگي بخشيده ايد، در ازاي محنت، مهر بخشيده ايد و ‏در برابر خشونت، نيکي نشان داده ايد. ‏

ما امضا کنندگان اين نامه که عمري را در راه ائتلاي فرهنگ ايران زمين سپري کرده ايم از شما درخواست کنيم که با ‏بخشودن دلارا دارابي به او و جوانان اين خاک پرگهر ، راه نيک زيستن را نشان دهيد تا اميد ببنديم به روزي که در ‏فرهنگ اين سرزمين شادابي و نيکي، جاي حشونت و پرخاش و جنايت را بگيرد.”‏

اما اين نامه هرگز به جايي برده نشد. در فرصتي که براي جلب رضايت داده شده بود و ما سرگرم چانه زني با روشنفکران ‏براي حمايتشان در حد يک امضا بوديم، شب جمعه در زندان رشت دلارا را به نام خواندند. به او گفته شد که ملاقاتي دارد . ‏او گمان برد که خانواده اش و اولياء دم قرار است براي رضايت با هم توافق کنند. با اين اميد بندش را ترک کرد. ‏

بار دوم که نامش را صدا زدند. ساعت 7 صبح بود و در اين فاصله نمي دانيم به او چه گفته شد. ساعت 7 صبح با خانواده ‏اش تماس گرفت. روز جمعه بود و همه در خواب. اولين حرف دلارا به پدرش اين بود که مرا براي اجراي حکم مي برند. ‏پدرش گفت: مگر مي شود؟ امروز جمعه است دخترم! نترس امکان ندارد امروز اعدامت کنند. دلارا اصرار کرد که از پاي ‏طناب صحبت مي کند و دار ، مقابل اوست. و صداي ديگري در گوشي تلفن به پدر مي گويد: همه آنچيزي که فکر نمي ‏کردي شدني است!

خانواده سراسيمه تا زندان مي رود و راهشان نمي دهند به درون و اجراي حکم با رضايت دو دختر مهين دارابي که در ‏زندان حاضر بودند صورت گرفت . ‏

‎بهت‎

نه در رشت و نه بعد از بازگشت به تهران و نه همين نيم ساعت پيش که خواهرش برايم صورت سفيد او را موقع شستن ‏توصيف مي کند، از بهت در نيامده ام. از فردا دوباره تيغ منتقدان اين نوشته را نشانه مي روند که از متهم و محکوم و قاتل ‏قهرمان نسازيد! اين گزارش ناظر بر سرگذشت هيچ قهرماني نبوده و نيست. رابطه شخصي من و دلارا و هرکس ديگري با ‏او، و نيز هنرمند و نقاش بودنش ، عاطفي و حساس بودنش و هر صفت ديگر نه حق قانوني به او اضافه مي کند و نه کم. ‏صحبت از قانون و حقوق قانوني متهمان و محکومان است. سوالهايي که هر گز در روند دادرسي دلارا دارابي به آن ‏پاسخي داده نشد. سوال از حقوق محکوم به اعدامي است که بالاترين مقام قضايي به او وقت براي جلب رضايت داده است. ‏کدام مقام قضايي مي تواند بالاتر از حکم رئيس قوه قضائيه به اجراي حکم پيش از موعد، بدون حضور وکيل، بدون اطلاع ‏خانواده و به اين شيوه اي که پر از وهم و گمانه زني است دستور دهد؟ ‏

وقتي سخن از قانون مجازات اسلامي است، مساله وهن اسلام و حکومت ديني مطرح مي شود. آيا وهني بالاتر از اين؟ که ‏دختر 22 ساله اي را بدون امکان خداحافظي با خانواده اش بالاي دار ببرند؟ و آيا اينگونه اجراي حکم کردن آن هم در روز ‏غير معمول جمعه و در ساعت غير معمول جز ان است که تداعي کننده سوالهاي بي جوابي باشد که به زمزمه يا صريح ‏بيان مي شود؟ که دلارا قرباني دعواي سياسي بين کساني شد که مخالف يا موافق اعدام کودکانند؟! ‏

بهت، گريبانمان را رها نمي کند. امروز 12 ارديبهشت ، دلارا را در بهشت رضوان رشت به خاک سپردند. بدن سردش را ‏خواهرش شست. و ما که از بهت در اييم، قرباني بعدي در راه است تا در فاصله بهت هاي ما، آنچه که فراموش شود، ‏داشتن قانوني است که زندگي فرزندانمان را پاس بدارد.‏

اعتراض به اعدام دلارا در 22 کشور

سارا مقدم  roozonline

بيش از بيست و دو کشور جهان روز گذشته به دعوت سازمان عفو بين الملل، مراسمي را در اعتراض به حکم اعدام دلارا ‏دارابي و ساير نوجوانان در ايران برگزار کردند. بيشتر اين تجمع هاي اعتراض آميز در مقابل سفارتخانه هاي ايران در ‏کشورهاي مختلف برگزار شد. ‏

دروري دايک از سازمان عفو بين الملل در توضيح اين خبر مي گويد: کشورهايي که نام آنها براي اجراي مراسم، تاکنون ‏به دستمان رسيده است عبارتند از: بريتانيا، بلژيک، نروژ، لهستان، کانادا، فرانسه، ايتاليا، سوئيس، افريقاي جنوبي، ‏بورکينوفاسو، سوئد، آلمان، جمهوري چک، ونزوئلا، مالزي، هلند، سنگال، اسپانيا، امريکا، مالزي، مراکش و اتريش. ‏

دروري دايک در مورد تجمع روز گذشته در لندن مي گويد: ساعت ‏‎16:30‎‏ در مقابل سفارت ايران در لندن جمع شديم. ‏حدود 50 نفر بوديم. يا يک نامه، يک دسته گل و عکسي از دلارا رفته بوديم تا نامه را به مديران سفارت ايران بدهيم. در ‏جمع ما آيرن خان دبيرکل سازمان عفو بين الملل و اليستير کارميشل از نمايندگان مجلس بريتانيا هم حضور داشتند. اين دو ‏نفر رفتند و در سفارت را زدند. اما کسي در را باز نکرد. البته از ابتدا هم مي دانستيم که اين کار را نخواهند کرد. ‏

دايک ادامه مي دهد که در اين مراسم دبير کل سازمان عفو بين الملل گفت که هنوز خاک قبر دلارا دارابي در ايران خشک ‏نشده که ايران براي اعدام دو فرد ديگري که در زير 18 سالگي مرتکب جرم شدند آماده مي شود. ‏

وي با اشاره به امير خالقي و صفر انگوتي دو محکوم به اعدام نوجوان که روز گذشته توانستند براي جلب رضايت از ‏اولياء دم يک ماه وقت بگيرند، تاکيد مي کند: اگر چه اين دو نفر امروز به طور موقت براي يک ماه حکم اعدامشان متوقف ‏شد، اما در واقع آنها نجات نيافته اند. زيرا دلارا دارابي نيز از رئيس قوه قضائيه ايران يک ماه فرصت گرفته بود اما قبل از ‏اينکه اين فرصت تمام شود، اعدام شد. ‏

اين مسوول عفو بين الملل ادامه مي دهد که نه تنها بايد نوجوانان از اعدام و مرگ محافظت شوند، بلکه لازم است از نظر ‏روحي نيز به آنان کمک شود که بتوانند خود را بازسازي کنند و به جامعه برگردند. ‏

اليستير کارميشل نيز، که از جمله نمايندگان اسکاتلند در مجلس بريتانيا و رييس شوراي انجمني است که براي لغو حکم ‏اعدام تلاش مي کنند، تاکيد دارد: زماني که من خبر اعدام دلارا را شنيدم در اسکاتلند بودم. بسيار غمگين شدم و به نظرم ‏رسيد که واقعا بايد براي پيشگيري از اعدام نوجوانان کاري انجام دهيم. وي ادامه داد: دولت ايران به جامعه جهاني با ‏امضاي کنوانسيون حقوق کودک و ميثاق جهاني حقوق سياسي و مدني قول داده است که جلوي اعدام نوجوانان را بگيرد. ‏بنابراين وظيفه ما اين است که به دولت ايران يادآور شويم که بايد به تعهدات خودش پايبند باشد. ‏

‎فرصتي جديد براي دو نوجوان محکوم‎
تجمعات روز گذشته در شرايطي برگزار شدند که همزمان، امير خالقي و صفر انگوتي که در فهرست ده نفره اعداميان روز ‏چهارشنبه زندان اوين قرار داشتند، در پاي چوبه دار، به دستور رييس قوه قضاييه يک ماه فرصت يافتند تا براي جلب ‏رضايت صاحبان دم تلاشي مجدد را انجام دهند.‏

محمد مصطفايي وکيل متهمان با بيان اين مطلب در توصيف وضعيت شب گذشته در مقابل زندان اوين اظهار مي دارد: شب ‏هول انگيزي بود. افراد زيادي جلوي زندان اوين جمع شده بودند. برخي از آنها از خانواده هاي اعداميان بود. برخي، از ‏اولياء دم بودند و عده اي هم براي کمک به رضايت گرفتن حضور داشتند. از همه طرف صداي يا حسين و صلوات به گوش ‏مي رسيد. ‏

به گفته اين وکيل: وقتي به لحظه هاي اجراي حکم نزديک مي شديم خانواده هاي صاحب خون را بنام صدا زدند و آنها را ‏وارد زندان کردند. بيکباره سکوت مرگ همه جا را گرفت. نفسها سنگين شده بود. در اين حين يک مادر، از خون فرزندش ‏گذشت و قاتل او را بخششيد. اين اتفاق باعث بلند شدن صداي صلوات و گريه حاضران از همه طرف شد. همه دور او جمع ‏شده بودند و کارش را مي ستودند. ‏

مصطفايي ادامه مي دهد که بعد از اجراي حکم هنوز نمي دانستيم چه کساني رفته و چه کساني مانده اند. تا اينکه سربازي ‏نام آنها را که مانده بودند خواند. موکلان هم در آنها بودند و البته متاسفانه چهار نفر اعدام شدند. ‏

يکي از اعدام شدگان ديروز زني به نام زهره نظرپور بود که به دليل همسرکشي حکم اعدام دريافت کرده بود. ‏

محمد مصطفايي همچنين درباره لايحه دادرسي اطفال که بعد از رسيدگي در کميسيون حقوقي مجلس به دليل اينکه در سال ‏‏85 کليات آن تصويب شده، ديگر وارد صحن علني نشده و يکسره راهي شوراي نگهبان خواهد شد (1)، مي گويد: يکي از ‏ايرادهايي که براي جلوگيري از اعدام نوجوانان به اين لايحه وارد است اين است که دست قاضي را براي صدور حکم باز ‏گذاشته است زيرا مي گويد که اگر نوجواني که زير 18 سال دارد به رشد عقلاني رسيده باشد، حکم او اجرا مي شود. به اين ‏ترتيب تشخيص اينکه کدام نوجوان به رشد عقلي رسيده است و کدام نوجوان نرسيده به عهده قاضي است که مثل جنون، ‏احتمالا از تشخيص پزشکي قانوني کمک مي گيرد. اما در واقع دست او براي صدور حکم با همين بند قانوني باز مي ماند. ‏

مصطفايي مي افزايد: لايحه فوق، مثل قانوني است که پيش از انقلاب درابن باره وجود داشت، با اين تفاوت که اصلا ‏مجازات مرگ براي زير 18 سال نداشتيم و اشد مجازات براي آنها 8 سال زندان بود. آنهم در کانون اصلاح و تربيت، نه ‏در زندان.

Protests in front of Iran Embassies in more than 22 countries

Source: Amnesty International    6 May 2009

Speaking at a gathering of anti-death penalty protestors outside the Iranian embassy in London today, Amnesty International Secretary General Irene Khan said:

“The earth on Delara Darabi’s grave has not dried yet as the Iranian authorities prepared to execute two more people who, like her, were accused of having committed crimes when they were still under 18. They were granted a one-month stay of execution this morning. This might not save them from the gallows considering that Delara was executed in spite of a stay of execution by the Head of the Judiciary in Iran.

“The Iranian authorities must put an end to capital punishment – this horrific and inhuman punishment denies both the victim and the perpetrator of their humanity.

“While the world has been moving towards a complete abolition of the death penalty, Iran has been steadily imposing and carrying out capital punishment in defiance of the world trend and to calls from its own people to end the death penalty

“Iran is a party to international treaties that forbid the execution of persons for crimes committed before age 18 – regardless of the crime they may have committed, including murder. Iran must respect its international obligations, stop breaching international law and accept that it is wrong to execute those who may have committed crimes when they were underage.

“Children deserve protection and rehabilitation, not death.”

Amnesty supporters were protesting this afternoon at the scheduled execution in Iran earlier today of two people – Amir Khaleqi and Safar Angooti – who faced execution despite having been convicted of offences that occurred when they were below the age of 18. Such executions are prohibited under international law. In the event, both executions were reportedly postponed for a period of a month.

Just last week, however, Delara Darabi, a 22-year-old Iranian woman who had been convicted of a crime she allegedly committed while aged 17, was executed despite a two-month stay in her case. Her execution has sparked international outrage. Today’s event saw Amnesty laying white lilies in remembrance of Delara Darabi at the door of the Iranian embassy. Irene Khan and scores of Amnesty activists were joined by Alistair Carmichael, Chair of the All-Party Parliamentary Group for the Abolition of the Death Penalty.






Canadian students request intervention by FIFA on child executions


 Source: www.achildisachild.com



STUDENTS URGE FIFA MEMBER COUNTRIES

NOT EXECUTE YOUNG OFFENDERS

 

 

                The Canadian Student Initiative achildisachild.com has written the Fédération Internationale de Football Association (FIFA) President Joseph S. Blatter requesting FIFA’s urgent intervention with the few member countries who still execute young offenders.

 

                A Student Initiative leader, Charlotte Vogt of Munich Germany says, “FIFA is committed to using football as a symbol of hope and integration.  Young offender executions are inconsistent with FIFA’s humanitarian objectives.”

 

                  Currently according to Amnesty International at least 140 young offenders are on death row in Iran’s prisons.  These death sentences are a direct violation of the United Nations Conventions on the Rights of the Child and the International Conventions on Political and Civil Rights.  On May 1, 2009, Iran executed Delara Darabi, a young artist and young offender.  The execution of other young offenders has been scheduled.

 

                Vogt said, “FIFA has a commitment to Human Rights and to the young. Yet FIFA member execute young offenders.  We are requesting the humanitarian assistance of FIFA in bringing an end to this practice.”

 

                Vogt has requested FIFA to remind members of FIFA’s humanitarian values, and to request member countries to abide by United Nations Conventions which protect kids and young offenders from execution.  “It’s time FIFA did something about the despicable practice of young offender executions in some FIFA member countries” said Vogt.

 

Sina Paymard passed away

Stop Child Executions regrets to inform that Sina Paymard, the 16 year old juvenile who reprieved at the gallows in 2006 by relatives of the murder victim after he had played the flute passed away while hospitalized.

Sina was scheduled to be executed three times and was taken to the gallows at least twice.  Sina’s death sentence was eventually overturned after the family of the victim received 150 million tuman ($ 160000) in blood money.

Sina’s family, and private donors managed to collect the blood money in July 2007. On December 24, 2007 Sina was released after spending 3 1/2 years in prison.

However Sina who had faced death few times continued to suffer depression and eventually passed away in hospital. No further details are known.

Sina Paymard, was a musician and flute player who suffered from mental disorder was convicted of murder and sentenced to death after a dispute with a drug dealer over cannabis in 2004 at the age of 16.
 
The Supreme Court upheld the death sentence, and he was scheduled to be hanged on September 20, 2006, two weeks after his 18th birthday. When he was taken to the execution site, where the noose was placed around his neck, he was asked if he had a last request. Sina asked if he could play the flute. According to reports, the family members of the victim who were present to witness the execution were very moved by his playing, and agreed to forgive him and accept the payment of diyeh (blood money). In Iran, family members are asked just before the execution is carried out if they wish to forgo their right to retribution and forgive the condemned. 

Instead of medical help and rehabilitation,  Sina was sentenced to death at the age of 16. Sina died so many times during while in prison and at the gallows during his childhood and what was left of the young man that was freed was a depressed and broken soul with no more will to live. May he rest in peace now.

Amir Khaleghi and Safar Angooti are safe (for now)


Stop Child Executions confirmed with attorney Mohammad Mostafaei, that Amir Khaleghi and Safar Angooti, the two juvenile offenders scheduled to be executed this morning, have received a stay of execution until their respective families can negotiate a pardon with the families of the victim.

SCE would like to thank all the supporters who took immediate action and sent out appeals to try and save their life.

URGENT: AMIR KHALEGHI and SAFAR ANGOOTI to be executed this WEDNESDAY!



According to attorney Mohammad Mostafaei, juvenile offenders Amir Khaleghi and Safar Angooti are scheduled to be executed this Wednesday May 6th in Iran.

Stop Child Executions has been in contact with the office of  the Special Rapporteur on extrajudicial, arbitrary or summary executions of the Office of the UN High Commissioner for Human Rights on Khaleghi’s case over the last few months. They are well aware of his case and are taking action.

According to Mostafaei: 

Amir Khaleghi was 16 years old, when he bought alcohol from a drug store, mixed it with orange juice and became drunk. He saw some friends hanging out on the street sidewalk close to a vendor and jokingly told the vendor not to sell anything to the other kids. A fight broke out, without premeditation, one of those involved in the fight Ali Malekpour was stiked in the chest and was killed.  Amir Khaleghi does not remember how the incident happend.  He says he wandered around until he was sober and felt very sad and remorseful for what had just taken place.  He went to the city of Qom and later to Jamkaran where he turned himself into police.  He explained his drinking matter and what he remembered of the incident. Branch 74 convicted him to “ghesas” (murder)  which was confirmed in  branch 27 of the Supreme Court.
 
His state appointed lawyer Mr. Sayed Ahmad Mobarragh worked hard to defend Amir, but his efforts were fruitless. According to Mr. Mostafaei, Amir was convicted despite the court taking into consideration that he was intoxicated, he was a juvenile offender and the fact that it is in breach of article 37 of the conventions that the council of experts had approved in oppostion to him being tried for “ghesas.
 

The head of Judiciary granted a two month stay of execution for Amir Khaleghi in February; however his execution is scheduled to take place in a couple of days.

Safar Angooti who was convicted of murder at age 17, is also scheduled to be executed this Wednesday after having spent a couple of years in prison.

According to Etemad daily on April 27th 2008, 17-year-old Safar Angooti stabbed a rival suitor  who was talking to a girl he liked and was sentenced to death by a court in Tehran. He said  ”I have killed him but not intentionally. I did this because I was inexperienced and I was angry. I asked the family of the victim to forgive me but the victim’s father said that I  had killed his son Mehdi and deserve the punishment.”  The father of the deceased said “I don’t know the reason why they got into a fight but Safar has killed my son and he should be killed”.

Iran is a state party to the International Covenant on Civil and Political Rights (ICCPR) and the Convention on the Rights of the Child (CRC), which prohibit the use of the death penalty against people convicted of crimes committed when they were under 18.

“We just lost Delara Darabi a few days ago, we don’t want to lose anymore precious lives” said President of Stop Child Executions Nazanin Afshin-Jam. “How many more children have to be executed, in direct breach of the ICCPR and CRC before those responsible are held accountable?”

Stop Child Executions urges the international community to take action and send your appeals to:

APPEALS TO:


 

Head of the Judiciary

Ayatollah Mahmoud Hashemi Shahroudi

c/o Director, Judiciary Public Relations and Information Office

Ardeshir Sadiq

Judiciary Public Relations and Information Office

No. 57, Pasteur St., corner of Khosh Zaban Avenue

Tehran, Iran

Email:               info@dadiran.ir  (In the subject line write: FAO Ayatollah Shahroudi)

Salutation:        Your Excellency

 

Judiciary spokesperson

Alireza Jamshidi

Howzeh Riyasat-e Qoveh Qazaiyeh / Office of the Head of the Judiciary

Pasteur St, Vali Asr Ave., south of Serah-e Jomhuri

Tehran 1316814737, Iran

Email:              info@a-jamshidi.ir

Salutation:        Dear Sir

 

Leader of the Islamic Republic

Ayatollah Sayed ‘Ali Khamenei, The Office of the Supreme Leader

Islamic Republic Street – End of Shahid Keshvar Doust Street, Tehran, Islamic Republic of Iran

Email:               info_leader@leader.ir

via website: http://www.leader.ir/langs/en/index.php?p=letter (English)

http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=letter (Persian)

Salutation:                           Your Excellency       

 

COPIES TO:

 

Director, Human Rights Headquarters of Iran

Mohammad Javad Larijani

Howzeh Riyasat-e Qoveh Qazaiyeh / Office of the Head of the Judiciary

Pasteur St, Vali Asr Ave., south of Serah-e Jomhuri

Tehran 1316814737, Iran

Fax:                        +98 21 3390 4986 (please keep trying)

Email:                    info@dadgostary-tehran.ir (In the subject line write: FAO Javad Larijani)

Salutation:          Dear Mr Larijani

and to diplomatic representatives of Iran accredited to your country.

 

  
Source: http://mohegh.blogfa.com/post-72.aspx
متاسفانه پس از دفاع آقای کروبی در مورد منع اعدام اطفال زیر 18 سال، دلارا دارابی به پای چوبه دار رفت و با بروز اختلاف ایشان با مدیر مسئول کیهان، امیر خالقی و صفر انگوتی دو نوجوانی که در سن 16 سالگی به اتهام قتل عمد بازداشت شدند در آستانه اعدام قرار گرفته و از سوی اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران مقرر شده است تا این دو در روز چهار شنبه 16/2/1388 ساعت پنج صبح در زندان اوین تهران به دار آویخته شوند.

امیر خالقی در سن 16 سالگی در حالی که مسلوب الاختیار بوده دوست خود را بدون هیچ گونه اراده و قصد قبلی با ضربه چاقو به قتل می رساند. امیر قرار بود در روز یکشنبه چهارم اسفند ماه در زندان اوین تهران، توسط دادسرای امور جنایی تهران اعدام شودکه با دستور ریئس قوه قضاییه جهت کسب رضایت از اولیاءدم اجرای حکمش متوقف شد.

امیر خالقی متولد سال 1369، در حال حاضر 18 ساله می باشد وی در تاریخ 26/10/1385 از داروخانه ای مقدار الکل سفید می خرد و با آب پرتقال مخلوط کرده و می نوشد به گونه ای که اختیار خود را از دست می دهد او از خیابانی می گذشته که تعدادی از دوستانش را می بیند که با دستفروشی صحبت می کند به سمت آنها می رود و به فروشنده، به شوخی می گوید که به این بچه ها چیزی نفروشید. این حرف باعث ایجاد درگیری بین این چند نفر می شود. امیر در مراحل دادرسی اعلام می کند که قصد درگیری و ایراد ضربه به بدن مقتول را نداشته است ولی نمی داند که چطور در آن لحظه از چاقوق استفاده می کند و ضربه ای به سینه مرحوم علی ملک پور می زند و وی به قتل می رسد. امیر پس از ارتکاب جرم ساعتها در خیابانهای تهران پرسه می زند و چون از کرده خود پشیمان بود به شهر مذهبی قم و سپس به جمکران رفته و در نهایت به دلیل عذاب وجدانی که داشت خود را به مرجع انتظامی معرفی می کند.

پس از اینکه خود را معرفی نمود موضوع شرب خمر و بی ارادگی خود را مطرح می کند ولی هیچگونه ترتیب اثری به گفته هایش داده نمی شود و حتی به سن کم وی در زمان ارتکاب جرم نیز اهمیت داده نشده و قرار مجرمیت و کیفرخواست صادر می گردد. پرونده تشکیل شده علیه ایشان به شعبه 74 دادگاه کیفری استان رفته و قضات این شعبه امیر را به قصاص نفس محکوم می نمایند و پس از محکومیت وی، شعبه 27 دیوانعالی کشور حکم صادره را برخلاف قانون تایید می کند.

حکم قصاص نفس امیر خالقی صرف نظر از اینکه مسلوب الاختیار بوده و هیچگونه مسئولیت کیفری متوجه اش نیست برخلاف صریح ماده 37 کنوانسیون حقوق کودک می باشد که اعمال مجازات مرگ برای اطفال زیر 18 سال را منع نموده است و شورای نگهبان نیز هیچونه ایراد شرعی بر این مقرره قانونی نگرفته است.

صفر انگوتی متولد 29/6/1368 می باشد که در زمان ارتکاب جرم 17 ساله بوده است او در تشریح حادثه می گوید:« ساعت حدود 7:30 تا 8 شب بود که با دوستانم به نامهای محمد، مصطفی، سیروس و اسماعیل در حال قدم زدن در خیابان طالقانی بودیم چند دقیقه ای گشتیم یکی از دوستانم گفت از خیابان نگارستان برویم به آخر کوچه که رسیدیم دو نفر ایستاده بودند یکی مقتول بود که با فاطمه ( دختر مورد علاقه من صحبت می کرد) و دیگری از دوستان مقتول به نام مجتبی بود . تا فاطمه من را دید مخفی شد و یک آن محل را ترک کرد مهدی به طرف من آمد و گفت چه می خواهی و من گفتم آمدم احوال پرسی کنم به من گفت سوار موتور شو می خواهم ببرم جایی و من هم نترسیدم و سوار شدم مسافت کوتاهی حرکت کردیم موتور را نگه داشت گویا مست هم بود به من گفت پررو شدی و بعد حرفهای نامربوطی زد با با هم درگیر شدیم و دوستانم آمدند و ما را جدا کردند خیلی ترسیده بودم به منزل رفتم و برای اینکه برایم اتفاقی نیافتد با یک عدد چاقوی دست ساز داشتم برداشتم و به کمرم بستم آمدم بیرون از خانه به طرف منزل یکی از دوستانم رفتم در راه بودم که از پشت صدای موتوری را شنیدم برگشتم دیدم مقتول به سرعت به طرف من می آید از ترسم چاقو را در آوردم بدون آنکه قصد ضربه زدن داشته باشم به او گفتم وایستا ببینم حرف حسابت چیه ولی او نیاستاد و به طرف من آمد من دستم را به طرفش بردم . اصلا نفهمیدم چطور شد اصلا فکر نمی کردم چاقو به وی اصابت کرده باشد ولی از شانس بد من چاقو به یقه پیراهنش خورده بود و ومقتول تعادلش را از دست داده و به وانتی که در نزدیکی ما بود برخورد کرد و ته چاقو نیز با برخورد به وانت به گردن مقتول فر رفته بود م نمی دانستم باید چه کار کنم  صحنه را رها کردم و ناخواسته دویدم و به خرابه ای رسیدم تا ساعت 12 شب آنجا بودم به سمت منزل فاطمه رفتم و به پدر فاطمه گفتم من به خاطر دخترشما یک نفر را با چاقو زدم او به من گفت فرار کن . من به سمت خیابان بانک صادرات رفتم و تعدادی از دوستانم را دیدم از آنها مقداری پول گرفتم و به سمت حرم حضرت معصومه در قم رفتم عذاب وجدان داشتم بعد از راز و نیاز کردن تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم به منزل آمدم و با پدرم به پاسگاه رفتم و خودم را معرفی کردم.»

صفر انگوتی انگیزه ارتکاب جرم را چنین می گوید که عاشق فاطمه 14 ساله بوده در روز حادثه فقط به خاطر اینکه مقتول با دختر مورد علاقه من در حال صحبت کردن بود با او درگیر شده است فاطمه بیش از 14 سال سن نداشته و صفر او را چندین بار در محله خود دیده و به وی علاقه مند شده بود.

متاسفانه یک نزاع بچه گانه سرنوشت دو نوجوان را چنان تغییر می دهد که یکی دار فانی را وداع می گوید.

در ساعت 21 مورخ 4/1/1386 در پی تماس تلفنی به مرکز فوریتهای پلیس، موضوع یک درگیری در خیابان بهشت نظرآباد هشتگرد گزارش می شود  که شخصی به نام مهدی رضایی از ناحیه گردن مجروح شده است صفر انگوتی پس از یک روز متواری بودن عذاب وجدان گرفته، و اعلام می دارد در درگیری که با مرحوم مهدی داشته، از چاقو استفاده نموده که بر اثر سهل انگاری اینجانب چاقو به گردن وی اصابت و متاسفانه با برخورد مقتول به خودرو وانت، چاقو به گردنش فرو می رود.

پس از نزاع منجر به قتل پرونده ای  در شعبه سوم بازپرسی دادسرای عمومی نظرآباد تشکیل و تحقیقات قضایی آغاز می گردد متاسفانه پس از اینکه صفر خود را معرفی می کند پرونده، به سرعت و بدون در نظر گرفتن حقوق متهم مبنی بر اینکه دلایل به نفع او هم جمع آوری شود. آخرین دفاع از صفر اخذ و قرار مجرمیت و کیفرخواست علیه ایشان صادر می گردد. در نهایت شعبه ۷۴ دادگاه کیفری استان حکم به قصاص وی صادر و دیوانعالی کشور نیز حکم صادهر را تایید می نماید.

این دو در زمان ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال داشته و قرار است در روز چهارشنبه ۱۶/۲/۱۳۸۸ در محوطه زندان اوین به دار آویخته شوند.

اجرای حکم اعدام آنها بر خلاف ماده ۳۷ کنوانسیون حقوق کودک است. ولی متاسفانه محاکم دادگستری ایران به این مقرر قانونی که به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده عمل نمی نمایند.

  

What you can do in Delara’s name…

May 6th 2009: Protest Iran’s Illegal Execution of Delara Darabi

Many Stop Child Executions supporters have been asking what they can do to honour Delara’s  passing and send a message to the Iranian officials to voice their outrage.
Stop Child Executon’s liaison to Amnesty International representative Aubrey Harris had a great idea…

THREE THINGS YOU CAN DO:


1.   SEND A VIRTUAL WHITE ROSE TO THE IRANIAN EMBASSY.
Find an image of a WHITE rose by using Google’s Image searching and email it to your Iranian embassy and/or the officials in Iran along with a short message about how you feel of the injustice in Delara’s execution.

2.     Make your own CARD OF CONDOLENCE to mail to the Iranian Embassy & authorities. You can use the image of the white rose that Delara drew in her own painting which has been posted on the DP blog at http://www.amnesty.ca/blog_post2.php?id=833 

Copy and paste the image onto a word processing document rotated upside-down and aligned to the top-left corner of the page.  On the bottom-right corner of the page, type in your message (or wait to write it by hand). This should fold into quarters with your image on the front of the card and your message inside.

3.   LEAVE WHITE ROSES AT THE ENTRANCE OF YOUR  LOCAL IRANIAN EMBASSY or consulate on Wednesday 6th of May. This action is being taken around the world.

Here are available contacts for Iran in the action (please keep in mind that a two-month stay of execution had been issued by the Head of the Judiciary only two weeks before Delara’s sudden and secretive execution):

Head of the Judiciary:
Ayatollah Mahmoud Hashemi Shahroudi
c/o Director, Judiciary Public Relations and Information Office
Ardeshir Sadiq
Judiciary Public Relations and Information Office
No. 57, Pasteur St., corner of Khosh Zaban Avenue
Tehran, Iran
Email:   info@dadiran.ir  (In the subject line write: FAO Ayatollah Shahroudi)
Salutation:  Your Excellency

Judiciary spokesperson:
Alireza Jamshidi
Howzeh Riyasat-e Qoveh Qazaiyeh / Office of the Head of the Judiciary
Pasteur St, Vali Asr Ave., south of Serah-e Jomhuri
Tehran 1316814737, Iran
Email:  info@a-jamshidi.ir
Salutation:  Dear Sir

Leader of the Islamic Republic:
Ayatollah Sayed ‘Ali Khamenei
The Office of the Supreme Leader
Islamic Republic Street – End of Shahid Keshvar Doust Street
Tehran, Islamic Republic of Iran
Email:  info_leader@leader.ir
via website: http://www.leader.ir/langs/en/index.php?p=letter (English)
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=letter(Persian)
Salutation:  Your Excellency

Iranian Embassy in Canada:
Mr Bahram Ghasemi
Chargé d’Affaires, Embassy for the Islamic Republic of Iran
245 Metcalfe Street
Ottawa, Ontario K2P 2K2
Fax:   (613) 232-5712
E-mail (Consulate): consulate@salamiran.org
E-mail (Embassy): iranemb@salamiran.org
E-mail (Ambassador): ambassador@iranembassy.org

Director, Human Rights Headquarters of Iran:
Mohammad Javad Larijani
Howzeh Riyasat-e Qoveh Qazaiyeh / Office of the Head of the Judiciary
Pasteur St, Vali Asr Ave., south of Serah-e Jomhuri
Tehran 1316814737, Iran
Fax:   011 98 21 3390 4986 (difficult to reach)
Email:  info@dadgostary-tehran.ir (In the subject line write: FAO Javad Larijani)
Salutation: Dear Mr Larijani