سر بی گناه تا پای دار میره و بالای دار هم میره

در هواي گرگ و ميش و سرد كرمانشاه ماكوان 20 ساله بدون آنكه حق اين را داشته باشد تا براي آخرين بار از خانواده اش خداحافظي كند يا بدون آنكه اولياي دمي وجود داشته باشد تا به دست و پايشان بيفتاد و براي رهايي از اعدام التماس كند روي چهارپايه اي كه طناب دار بالاي آن در هوا غوطه ور بود، رفت.
حكم اعدام اجرا شد و ماكوان 20 ساله چند ثانيه بعد نفس هاي آخرش را كشيد و جان باخت. يك ساعت بعد وقتي مسوولان زندان اجراي
 حكم، جسد غوطه ور در هوا را پايين كشيدند، به خانواده اش زنگ زدند و از آنها خواستند جسد پسر جوانشان را تحويل بگيرند.
جسد ماكوان هنوز به خانواده اش سپرده نشده بود كه وكيلش تماس مي گيرد و در چند جمله خبر اعدام را مي دهد.
« خانم خبرنگار، خبر بدي دارم، ماكوان اعدام شد.»
و همين يك جمله كافي بود تا تمام آنچه بيش از يك ماه برايش تلاش كرده بوديم خاكستر شود. باورم نمي شود، مگر رييس قوه قضاييه دستور اجراي حكم را صادر نكرده بود، مگر قرار نبود پرونده در حوزه نظارت و پيگيري قوه قضاييه بررسي شود، مگر قرار نبود پرونده مجددا رسيدگي شود پس چرا حكم اجرا شد؟
چرا خانواده اش از اعدام با خبر نبودند، چرا ماكوان نبايد حق ديدن خانواده اش در آخرين لحظه هاي زندگي اش را داشته باشد، اتهام ماكوان چه بود كه به اين شكل او را اعدام كردند؟
مگر غير از اين بود كه رييس قوه قضاييه هم حكم صادره از شعبه اول دادگاه كيفري كرمانشاه را خلاف بين شرع اعلام كرده بود پس چطور در مدت زماني كمتر از 24 روز كه از دستور توقف راي گذشته است، حكم به اين شكل اجرا مي شود؟
اما همه اين ها شايد تنها در سطح يك سوال باقي بماند چرا كه هيچ كس پاسخگوي اين سوالات نيست مانند همان زماني كه هيچ كس به درستي نمي دانست كه اتهام ماكوان 20 ساله چه بود كه با آن وضع سوار الاغ كردنش و در شهر گرداندن.
آن روز هم اهالي محل به پدر و مادر پير ماكوان آن خبر را داده بودند و امروز هم خبر اعدامش را مسوولان زندان دادند. چه كرده اند اين پدر و مادر كه در طول يك سال به اين شكل از پسرشان خبر مي شنوند.
وقتي به خانه ماكوان كه بيشتر از يك سال است جوان 20 ساله آن را نديده بود و ديگر هيچ وقت هم نخواهد ديد زنگ مي زنم، مادر ماكوان نمي دانست چه بگويد.
صداي شيون و ناله هاي زنان فاميل از اعدام جوان 20 ساله اشان را مي شنيدم. صداي زجه هايي كه بيش از يك سال در گلوي خويشاوندان جوان كرد مانده بود و حالا فرياد شده بود. زبانم قاصر از اين بود كه حتي بپرسم چرا به شما خبر نداده اند. مادر ماكوان مي گويد پدرش رفته جسد پسرمان را تحويل بگيرد. پس از يك سال او را به خانه مي برند با اين تفاوت كه اين بار ماكوان جاني در بدن ندارد تا به محض ورود به خانه مادرش را صدا بزند. اين بار مادرش است كه مدام نام پسرش را مي برد و البته جوابي هم نمي شنود . . .

سعيد اقبالي وكيل مدافع ماكوان مولودزاده كه آن همه تلاشش در حال حاضر هيچ سرانجام خوشي نداشته مي گويد: « دقيقا در 20 آبان ماه از دفتر نظارت و پيگيري قوه قضاييه نامه اي براي رييس كل دادگستري استان كرمانشاه فرستاده شد كه در آن دستور توقف اجراي حكم داده شده بود. در آن نامه آيت الله شاهرودي به استناد فتواي رهبر حكم را خلاف بين شرع اعلام  و دستور رسيدگي مجدد پرونده را صادر كرده بود اما تنها چند روز پس از اين ماجرا گويا پرونده براي بار ديگر به تهران فرستاده مي شود و بر خلاف نظر اوليه رييس قوه قضاييه اين بار پرونده سريعا به كرمانشاه مسترد و حكم اجرا مي شود.»
همان زمان هم كه حكم اعدام ماكوان صادر شده بود پرونده سرشار از نقص تحقيقاتي بود.
‌در جلسه محاكمه جوان 20‌ساله كه طبق قانون و شرع مي‌بايست به طور كامل و دقيق با بررسي و احراز عمل تجاوز تشكيل مي‌شد، حتي بدون فرستادن شاكيان به پزشكي قانوني، قضات به صدور راي پرداختند.
در آن جلسه علي‌رغم عدم حضور برخي از شاكيان و حضور تنها سه نفر كه آنها نيز چندين مرتبه اعلا‌‌م كردند كه اظهارات گذشته‌شان دروغ بوده و چنين عملي با آنها انجام نشده است، قضات دادگاه با استناد به علم قاضي آن‌هم علم به وجود ايقاب (دخول كامل) نسبت به صدور حكم اعدام اقدام كردند.
دادگاه در احراز ركن مادي يعني همان انجام عمل موجب حد قتل هيچ تحقيقي نمي‌كند در حالي كه به استناد ماده 108 قانون مجازات اسلا‌‌مي عمل شنيع لواط شامل دو مفهوم است كه تنها لواط ايقابي چنين مجازاتي را در پي خواهد داشت و دادگاه به اين تكليف قانوني خود عمل نكرده است.
از سوي ديگر دادگاه استدلا‌‌ل كرده بود كه چون چندين سال از زمان انجام عمل مي‌گذرد و موضوع از سوي پزشكي قانوني قابل تشخيص نيست، شكات را جهت معاينه معرفي نكرده يعني پذيرفته كه عمل در زمان طفوليت انجام شده اما در جايي ديگر براي قانوني نشان دادن حكم اعدام استدلا‌‌ل كرده كه انجام عمل تا زمان حال ادامه داشته است اما مبنايي براي علم خود در اين خصوص نمي‌آورد.
و اما پس از اينكه حكم صادر شد پدر ماكوان كه تا آن زمان هم چندين بار به تهران آمده بود تا نزد رئيس قوه قضاييه برود، نامه‌اي را خطاب به آيت‌ا… شاهرودي نوشت و در آن گفت: «من و مادر ماكوان 20 ساله دست به دامان شما هستيم تا براي نجات فرزندمان ما را كمك كنيد. پسرمان بدون توجه به اصول فقه اسلا‌مي و دين اسلا‌م محكوم به اعدام شده است. پس از دستگيري ماكوان در مهرماه سال گذشته حتي نمي‌دانستيم به چه اتهامي دستگير شده است. از شما عاجزانه تقاضا داريم دستور بررسي مجدد پرونده ماكوان را صادر فرماييد.»
وكيل ماكوان ، سازمان ديده بان حقوق بشر، بسياري از فعلان حقوق كودكان و نوجوان و روزنامه نگاران همه تلاش خود را كردند تا ماكوان از اعدام رها شود اما با اين احوال حكم اجرا شد.
از آن گذشته طبق راي دادگاه كيفري كرمانشاه محل اعدام او در پارك شهيد كاظمي شهر پاوه در نظر گرفته شده بود پس چرا او بي خبر از حتي خانواده اش در سحرگاه 14 آذرماه در زندان اعدام مي شود؟
به گفته اقبالي قانون نحوه اجراي احاكم اعدام پيش از از اجراي حكم، بايد خانواده محكوم و وكيل مدافعش از زمان و مكان اجرا حكم اطلاع داشته باشند اما چطور است كه به يك باره در يك تماس تلفني خبر اعدام اعلام مي شود؟
سعيد اقبالي هم شكه است. از اينكه همه تلاش هايش بي نتيجه ماند و باز هم تاكيد مي كند: «وقتي پرونده به دفتر ويژه نظارت و پيگيري قوه قضاييه آمد به من گفتند تا 2 ماه طول مي كشد تا مسئله بررسي شود. به من گفتند نتيجه كار را چند ماه بعد پرس و جو كنم اما كمتر از يك ماه خبر اعدام موكلم را به اين طريق و با اين وضع به من مي دهند.»
اقبالي به وكالت از خانواده ماكوان پيگير ماجرا است تا كوتاهي قضات دادگاه و مسوولان دادگستري كرمانشاه در پرونده را بيايد اما براي خانواده ماكوان ديگر چه تفاوتي دارد كه اين قصور از كجا بوده است.
پدر و مادر ماكوان كه در روز دستگيري پسرشان گمانشان اين بود كه تنها به اتهام روزه خواري بازداشت شده است چه مي دانستند قرار است يك سال پس از ان ماجرا خبر تحويل گرفتن جسد پسرشان را از زندان كرمانشاه بشنوند.
ماكوان سحرگاه ديروز به اتهام تجاوز در سن 13 سالي كه آن هم هيچ وقت اثبات نشد، تنها به علم قاضي اعدام شد.

جسدش به خانواده اش تحويل شد، پدر و مادرش توانستند پس از گذشت يك سال با خيال راحت بدن بي جان پسرشان را در آغوش بگيرند اما افسوس كه چند ساعت پس از  آن باز هم براي هميشه دور از پسرشان مي شدند چرا كه جسد ماكوان بايد به خاك سپرده مي شد.

پی نوشت ۱: یک دل سیر گریه کردم رویا جان اما باز هم آرام نشدم. همه مسیر روزنامه تا خانه را در خیابان به یاد صبح امروز که ماکوان چطور ناعادلانه اعدام شد را گریستم اما هنوز هم دلم آرام نگرفته است.
پی نوشت۲: از پدر و عموی ماکوان عذر خواهی می کنم. شاید ما هر کاری که می توانستیم را نکردیم. شاید راه دیگری هم بود که امتحانش نکردیم. مرا ببخشید اگر کوتاهی کردم . . .
پی نوشت۳: این گزارش قرار بود در روزنامه چاپ شود اما به دلایلی نشد.
پی نوشت۴: امروز بدون شک یکی از بدترین روزهای عمر کاریم بود. روزهای بد زیاد داشتم اما غم امروز با هیچ روزی قابل مقایسه نبود.
پی نوشت۵: مرگ بر این جمله که می گویند « سر بی گناه تا پای چوبه دار میره اما بالای چوبه دار نمیره» بیایید و من هزاران نفری را بگویم که بیگناه اعدام شدند، چه کسی جواب گو هست؟؟؟

پی نوشت۶: . . . این سه نقطه همه سکوتم از ناگفته ها و ناعدالتی ها است که امروز حتی با کوبیدن مشت بر دیوار هم تمام نشد.