نوشته : علی مهین ترابی
تا چشم کار می کند دور تا دور دیوار و حصار است . شاید بتوانی فقط برج های زندان و نوک قله کوه را نظاره کنی ، آن هم اگر دلت اجازه بدهد تا تجدید خاطره ای با طبیعت داشته باشی . تنها چیزی که زندانی با آن مأنوس است همین حصارها و سیم های خاردار است که گویی در قلب انسان فرو می رود .
زمانی که به زندان می آیی همه دلسوز تو هستند و به فکر تو و دنبال راهی برای حل معضل پیش آمده ولی پس از گذشت چند صباحی از تو فقط اسمی به جای می ماند و مشتی احساس دروغین ! دیگر کمتر کسی از تو یاد خواهد کرد . در زندان عشق و علاقه دو واژه بیش نیستند .
من یک زندانی هستم که 21 سال بیشتر از عمرم نمی گذرد . در زندان نمی توانی اختیار تصمیم گیری در مورد خودت را داشته باشی و همین برای زجر روحی زندانی کافی است . در این مبحث از مشکلات مالی و خلأ عاطفی زندانیان بزرگسال ، تأمین معاش خانواده هایشان ، نیاز عاطفی فرزندان شان به حضور توأم پدر و مادر و بالعکس و هزاران مصیبت دیگر که در این مقوله نمی گنجد ، بهتر است صرف نظر کنم .
زمانی که به زندان می آیی همه دلسوز تو هستند و به فکر تو و دنبال راهی برای حل معضل پیش آمده ولی پس از گذشت چند صباحی از تو فقط اسمی به جای می ماند و مشتی احساس دروغین ! دیگر کمتر کسی از تو یاد خواهد کرد . در زندان عشق و علاقه دو واژه بیش نیستند .
من یک زندانی هستم که 21 سال بیشتر از عمرم نمی گذرد . در زندان نمی توانی اختیار تصمیم گیری در مورد خودت را داشته باشی و همین برای زجر روحی زندانی کافی است . در این مبحث از مشکلات مالی و خلأ عاطفی زندانیان بزرگسال ، تأمین معاش خانواده هایشان ، نیاز عاطفی فرزندان شان به حضور توأم پدر و مادر و بالعکس و هزاران مصیبت دیگر که در این مقوله نمی گنجد ، بهتر است صرف نظر کنم .
زندگی در این برهه زمانی بی روح و کسل کننده است . فرد زندانی خسته و ملول از روزهای تکراری ، از یکنواختی روزها و شب ها ، از انتظار و از بلاتکلیفی این که آیا بالاخره روزی آزاد شده و سالم زندگی می کند و یا در عنفوان جوانی اش ، ناکام به دار مجازات آویخته می شود ؟! این اندیشه صبح و شب ذهن نوجوان و جوان را به بازی می گیرد و تا ورطه نابودی می کشاند .
برای محکومان جرایم حقوقی و مدنی ، گذراندن یک ساعت از روز شاید شیرین و زیبا باشد ، چرا که به پایان حبس نزدیک شده و یا با پرداخت دیه و یا جریمه دولتی و اتمام دوران محکومیتش ، به آغوش گرم خانواده باز می گردد ؛ ولی در جرایم جنایی ، به دلیل شدت مجازاتی که قانونگذار برای مرتکبین این دسته از جرایم ، چه با قصد و چه ناخواسته ، گذراندن هر ثانیه در زندان ، نمک پاشیدن بر زخم بی مرهم محکوم به اعدام است . از آنجا که وی با گذشت هر دم به لحظه مرگ خود نزدیک تر شده ، زجری مضاعف را متحمل می شود ؛ به دلیل این که سایه سنگین طناب دار بیش از قبل به گردن او نزدیک خواهد شد .
تنها صاحب حقیقی هستی است که می تواند سرنوشت انسان را رقم بزند ، فقط اوست که از فردا باخبر است و بس .
در اتفاقات و حوادث که ناخواسته قتلی رخ می دهد ، نمی توان گفت قطعاً نیتی در کار بوده و از قبل طراحی شده است . یادمان باشد که هر خطایی را نمی توان جنایت قلمداد کرد و با هر خطاکاری نمی توان به سان افراد شرور و سابقه دار برخورد کرد .
گاهی اوقات با خودم فکر می کنم که چرا این اتفاق برای ما رقم خورد ؟ آن هم در این سن و سال ؟ چرا ننگ عمدی بودن یک قتل در پرونده اعمال ما حک شد ؟ مگر چه گناهی به درگاه خداوند کرده بودیم که دچار چنین مصیبت بزرگی شدیم ؟ ناخواسته مرتکب عملی شدیم که معارض با قانون بود و ما از نتیجه و عقوبت این عمل بی اطلاع بودیم !
خیلی از آدم ها دور از گود نشستند و غافل از درک احساس و هیجانات کودکانه نوجوان بزهکار ، نظریات و احکامی صادر می کنند .
این سن و سال شامل شرایط سخت و طاقت فرسایی است . طی این سالیان ، نوجوان در پی هویت گم شده خویش بوده و نیاز به حضور در اجتماع و بهره گیری کافی از روابط سالم اجتماعی ، توجه عاطفی ، فراگیری علوم مختلف و … را دارد .
حال با محصور ساختن جسم و روح نوجوان ، نیازهای عاطفی و معنوی فرد خدشه دار شده و نمی توان انتظار داشت ، نوجوان معارض قانون پس از پایان محکومیت از نظر اجتماعی کاملاً بهنجار باشد .
گاهی اوقات شکل گیری شخصیت نوجوان در شرایطی که هنوز به بلوغ فکری و رشد عقلی نرسیده است ، بر اثر نابسامانی های اجتماعی و وجود برخی سخت گیری های افراطی ، خدشه دار می گردد . مضافاً این که معضلاتی از قبیل طلاق والدین ، اعتیاد ، بیکاری و فقر و بسیاری از مشکلات دیگر در اتکاب نوجوان به فعل مجرمانه نقش بسزایی دارد .
بعضاً در اماکن مختلف شاهد درگیری های لفظی و یا فیزیکی بوده ایم که منجر به نزاع های فردی و یا گروهی چند جوان و نوجوان شده است و نهایتاً سهواً موجب ایراد جرح می گردد . باید در نظر داشت ممکن است این اتفاق برای خود ما و یا فرزندان ما نیز بیافتد . البته بحث اراذل و اوباشی که دائماً موجب سلب آسایش و امنیت جامعه می شوند ، موضوع جدایی از این مبحث می باشد .
مطالبی که گفته شد برای درک بهتر شرایط سنی نوجوانان بزهکار بود که پس از ارتکاب بزه ، به کانون های اصلاح و تربیت و یا بندهای مخصوص نوجوانان در زندان ها منتقل می شوند . سؤال ما این است که آیا به زندان فرستادن برای هر خطایی ، نوعی مجازات بازدارنده است یا محلی برای یادگیری بهتر و بیشتر جرایم دیگر ؟!
در میان نوجوانان زندانی شاهد زندانیانی هستیم که متأسفانه بر اثر حادثه ، اتفاق و یا بسترسازی نامناسب شرایط حاکم بر جامعه طی نزاع های مختلف اعم از انفرادی و گروهی ، مرتکب قتل هایی شده اند که نه تنها زندگی خود و مقتول که گاه مقصر اصلی حادثه بوده ، بلکه زندگی دو خانواده را به اشتباه و سهواً دچار مشکلات عدیده ای می سازند .
زندان برای مقطع زمانی کوتاه ، از زمان وقوع جرم تا زمان ندامت و اصلاح فرد ناخواسته مجرم مناسب است و پس از آن ممکن است از درون موجب تخریب شخصیت و سلامت روحی و روانی فرد گردد .
انتظار مجازات اعدام برای نوجوانان خود مجازاتی است مضاعف و طاقت فرسا . این که شب و روز را با نگرانی نسبت به این که چه زمانی او را به پای چوبه دار می برند نه لذت بخش است و نه افتخار ، بلکه زجری است غیر قابل توصیف .
اگر این را بدانید که فقط چند روز برای زندگی کردن فرصت دارید چه حسی به شما دست خواهد داد ؟ نوجوان زندانی به جای این که در جامعه همراه هم سن و سالان خود به فعالیت های فرهنگی و آموزشی اعم از سینما ، تئاتر ، موسیقی و دانشگاه بپردازد ، هم اکنون پشت میله ها و دیوارهای سرد و بی روح زندان چشم به دستانی دارد که به یاری او بیاید و برای همدردی با وی هم که شده ، حتی چند دقیقه پای درددل های او بنشیند تا شاید از بار تألمات روحی و روانی شکل گرفته در سالیان متمادی زندان بکاهد .
از نظر منطقی و انسانی این وظیفه ماست که مجازات اطفال معارض با قانون را با مجازات افراد شرور سابقه دارد در کفه یک ترازو نسنجیم و از هیچ گونه معاضدت قضایی در خصوص تدوین قانونی جامع در این راستا دریغ نکنیم .
این نوشته ها به قلم کسی است که خود این شرایط را لمس کرد و ناخواسته در بطن این حوادث قرار گرفت ، امید است به این مقوله با دید بهتر و بازتری بنگریم .
برای محکومان جرایم حقوقی و مدنی ، گذراندن یک ساعت از روز شاید شیرین و زیبا باشد ، چرا که به پایان حبس نزدیک شده و یا با پرداخت دیه و یا جریمه دولتی و اتمام دوران محکومیتش ، به آغوش گرم خانواده باز می گردد ؛ ولی در جرایم جنایی ، به دلیل شدت مجازاتی که قانونگذار برای مرتکبین این دسته از جرایم ، چه با قصد و چه ناخواسته ، گذراندن هر ثانیه در زندان ، نمک پاشیدن بر زخم بی مرهم محکوم به اعدام است . از آنجا که وی با گذشت هر دم به لحظه مرگ خود نزدیک تر شده ، زجری مضاعف را متحمل می شود ؛ به دلیل این که سایه سنگین طناب دار بیش از قبل به گردن او نزدیک خواهد شد .
تنها صاحب حقیقی هستی است که می تواند سرنوشت انسان را رقم بزند ، فقط اوست که از فردا باخبر است و بس .
در اتفاقات و حوادث که ناخواسته قتلی رخ می دهد ، نمی توان گفت قطعاً نیتی در کار بوده و از قبل طراحی شده است . یادمان باشد که هر خطایی را نمی توان جنایت قلمداد کرد و با هر خطاکاری نمی توان به سان افراد شرور و سابقه دار برخورد کرد .
گاهی اوقات با خودم فکر می کنم که چرا این اتفاق برای ما رقم خورد ؟ آن هم در این سن و سال ؟ چرا ننگ عمدی بودن یک قتل در پرونده اعمال ما حک شد ؟ مگر چه گناهی به درگاه خداوند کرده بودیم که دچار چنین مصیبت بزرگی شدیم ؟ ناخواسته مرتکب عملی شدیم که معارض با قانون بود و ما از نتیجه و عقوبت این عمل بی اطلاع بودیم !
خیلی از آدم ها دور از گود نشستند و غافل از درک احساس و هیجانات کودکانه نوجوان بزهکار ، نظریات و احکامی صادر می کنند .
این سن و سال شامل شرایط سخت و طاقت فرسایی است . طی این سالیان ، نوجوان در پی هویت گم شده خویش بوده و نیاز به حضور در اجتماع و بهره گیری کافی از روابط سالم اجتماعی ، توجه عاطفی ، فراگیری علوم مختلف و … را دارد .
حال با محصور ساختن جسم و روح نوجوان ، نیازهای عاطفی و معنوی فرد خدشه دار شده و نمی توان انتظار داشت ، نوجوان معارض قانون پس از پایان محکومیت از نظر اجتماعی کاملاً بهنجار باشد .
گاهی اوقات شکل گیری شخصیت نوجوان در شرایطی که هنوز به بلوغ فکری و رشد عقلی نرسیده است ، بر اثر نابسامانی های اجتماعی و وجود برخی سخت گیری های افراطی ، خدشه دار می گردد . مضافاً این که معضلاتی از قبیل طلاق والدین ، اعتیاد ، بیکاری و فقر و بسیاری از مشکلات دیگر در اتکاب نوجوان به فعل مجرمانه نقش بسزایی دارد .
بعضاً در اماکن مختلف شاهد درگیری های لفظی و یا فیزیکی بوده ایم که منجر به نزاع های فردی و یا گروهی چند جوان و نوجوان شده است و نهایتاً سهواً موجب ایراد جرح می گردد . باید در نظر داشت ممکن است این اتفاق برای خود ما و یا فرزندان ما نیز بیافتد . البته بحث اراذل و اوباشی که دائماً موجب سلب آسایش و امنیت جامعه می شوند ، موضوع جدایی از این مبحث می باشد .
مطالبی که گفته شد برای درک بهتر شرایط سنی نوجوانان بزهکار بود که پس از ارتکاب بزه ، به کانون های اصلاح و تربیت و یا بندهای مخصوص نوجوانان در زندان ها منتقل می شوند . سؤال ما این است که آیا به زندان فرستادن برای هر خطایی ، نوعی مجازات بازدارنده است یا محلی برای یادگیری بهتر و بیشتر جرایم دیگر ؟!
در میان نوجوانان زندانی شاهد زندانیانی هستیم که متأسفانه بر اثر حادثه ، اتفاق و یا بسترسازی نامناسب شرایط حاکم بر جامعه طی نزاع های مختلف اعم از انفرادی و گروهی ، مرتکب قتل هایی شده اند که نه تنها زندگی خود و مقتول که گاه مقصر اصلی حادثه بوده ، بلکه زندگی دو خانواده را به اشتباه و سهواً دچار مشکلات عدیده ای می سازند .
زندان برای مقطع زمانی کوتاه ، از زمان وقوع جرم تا زمان ندامت و اصلاح فرد ناخواسته مجرم مناسب است و پس از آن ممکن است از درون موجب تخریب شخصیت و سلامت روحی و روانی فرد گردد .
انتظار مجازات اعدام برای نوجوانان خود مجازاتی است مضاعف و طاقت فرسا . این که شب و روز را با نگرانی نسبت به این که چه زمانی او را به پای چوبه دار می برند نه لذت بخش است و نه افتخار ، بلکه زجری است غیر قابل توصیف .
اگر این را بدانید که فقط چند روز برای زندگی کردن فرصت دارید چه حسی به شما دست خواهد داد ؟ نوجوان زندانی به جای این که در جامعه همراه هم سن و سالان خود به فعالیت های فرهنگی و آموزشی اعم از سینما ، تئاتر ، موسیقی و دانشگاه بپردازد ، هم اکنون پشت میله ها و دیوارهای سرد و بی روح زندان چشم به دستانی دارد که به یاری او بیاید و برای همدردی با وی هم که شده ، حتی چند دقیقه پای درددل های او بنشیند تا شاید از بار تألمات روحی و روانی شکل گرفته در سالیان متمادی زندان بکاهد .
از نظر منطقی و انسانی این وظیفه ماست که مجازات اطفال معارض با قانون را با مجازات افراد شرور سابقه دارد در کفه یک ترازو نسنجیم و از هیچ گونه معاضدت قضایی در خصوص تدوین قانونی جامع در این راستا دریغ نکنیم .
این نوشته ها به قلم کسی است که خود این شرایط را لمس کرد و ناخواسته در بطن این حوادث قرار گرفت ، امید است به این مقوله با دید بهتر و بازتری بنگریم .