بیانیه وکیل 25 نوجوان در انتظار مرگ

چطور می توانیم لرزش بدن نحیف نوجوانی را ببینیم که وجودش سرشار از پشیمانی و ندامت است؟

محمد مصطفایی

چطور می توانیم نوجوانی را با قصد و نیت قبلی، اعدام کنیم در حالی که او با قصد و نیت قبلی کسی را نکشته است. چطور می توانیم با اینکه می دانیم می خواهیم کسی را به قتل برسانیم طناب دار را به گردن وی اندازیم و مجرمی را که ناخواسته این نام را با خود به یدک می کشد، بکشیم. چطور می توانیم لرزش بدن نحیف نوجوانی را ببینیم که وجودش سرشار از پشیمانی و ندامت است. چطور می توانیم کسی را که سالها در زندان در بدترین شرایط محبوس بوده است را دو بار مجازات کنیم یک بار  برای سلب آزادی و بار دیگر برای سلب حیات و ما چطور می توانیم ….. آیا پس از به دار آویختن این نوجوانان که بر حسب قضا و قدر مرتکب اشتباهی شده و دست تقدیر جان دیگری را گرفته، می توانیم آسوده بخوابیم؟ آیا می توانیم لرزشهای بدن نوجوان ایرانی را که ناخواسته مرتکب جرم شده است را در ذهن خود تجسم کنیم؟ آیا می توانیم جنازه آویزان وی را در بالای دار در ذهن خود مرور کنیم؟ و یا صدای خرخر جان دادنش را در گوش خود تکرار کنیم؟….

قبول می کنم که – بر اثر هر چیزی که شما بفرمایید یا اشتباه یا کودکی یا حماقت یا بی عقلی و یا… – عزیزی از عزیزان خانواده ای جان داده و روحش به ملکوت علی پیوسته

است ولی آیا اگر این نوجوانان درمانده را به دار آویزیم جان آن عزیز از دست رفته اعاده می گردد؟ آیا جامعه عاری از جرم و جنایت می شود؟ آیا مجرم تنبیه می گردد در حالی که با سلب حیاتش دیگر وجود خارجی نخواهد داشت؟ و آیا به آرامش خاطر می رسیم؟ هر چند تجربه ثابت کرده است که کسانی که قاتل عزیزشان را به دار می آویزند نه تنها به آرامش نمی رسند بلکه به مراتب به درد و استرسها و دغدغه هایشان افزوده می گردد.

کشور ما از معدود کشورهایی می باشد که اطفال زیر 18 سال را که مرتکب جرمی می شوند که مجازات آن سلب حیات است به مرگ محکوم می کند و حکم مرگ را چه در سن زیر 18و چه در بالای 18 سال اعمال و این مجازات را – گاهی اوقات در اسرع وقت –  اجرا می کند مجازاتی که در سال 1372 ازقوانین کشورمان با تصویب ماده 37 کنوانسیون حقوق کودک زدوده شد ولی به دلایل مختلف از جمله عدم آگاهی قضات به مفاد کنوانسیون و نظریه شورای محترم نگهبان در مورد غیر شرعی بودن این ماده در حکم قانون، همچنان جان نوجوانان را می گیرد.

چند سالی است که وکالت اطفالی که در هنگام ارتکاب جرم سنشان زیر 18 سال بوده را برای رضای خدا و بر حسب سوگندی که یاد کرده ام  به صورت رایگان و مجانی قبول نموده و در این راستا تمام سعی و توان خود را به کار برده ام تا این نوجوانان به پای چوبه دار نروند. در این راه عده ای از نوجوانان از لحاظ قضایی نور امیدی می یابند. عده ای مشمول عفو و بخشش اولیای دم قرار می گیرند و از مرگ و زندان رها می شوند و عده ای نیز، همچون امیر امرالهی، محمد فدایی، بهنام زارع و دهها نفر دیگر نه اقبالی در رسیدگی قضایی داشته و نه نور امیدی به بخشش اولیاء دم دارند.

 کافی است هر یک از ما به سراغ نوجوانان محکوم به مرگ رفته و با تک تک آنها رو به رو شویم از آنها بشنویم که چطور مرتکب جرم شده اند؟ آیا انگیزه خاصی برای ارتکاب جرم داشته اند؟ و همچنین از آمال و آرزوهایشان بشنویم. آنوقت است که حکم خواهیم داد به استحقاق ادامه زندگی آنها و اینکه راهی پیش رویشان بگذاریم که جبران مافات کنند و اثبات نمایند که عمدی در ارتکاب جرم نداشته و ناخواسته وارد ماجرایی شده اند که نتیجه آن داغدار شدن دو خانواده گردیده است.

در کشور ما سالانه تعدادی نوجوان که در سنین کودکی مرتکب جرم شده اند به دار آویخته       می شوند و بدون آنکه فرصتی برای زیستن داشته باشند دار فانی را وداع می گویند. در بسیاری از پرونده هایی که داشته ام  وقتی خبر اعدام قریب الوقوع نوجوانی در مطبوعات مطرح می گردد عده بسیاری از مردم خیر و نیکوکارکه هیچ نسبتی با محکوم به اعدام ندارند اعلام آمادگی می کنند که به هر نحو ممکن جان نوجوان در انتظار اعدام را نجات دهند در این بین هنرمندان، ورزشکاران و حتی سیاسیون پا پش گذاشته و از طرق مختلف سعی در رهایی نوجوان، از مرگ می نمایند و اگر نوجوانی به دار آویخته شود نه تنها دیگران خوشحال نمی شوند بلکه متاثر و متاسف می گردند و اگر ریاست محترم قوه قضاییه و یا هر مقام دیگری دستور توقف اجرای حکم را صادر کنند نفسی راحت کشیده و خدا را سپاس می گویند.

خبر به دار آویختن رضا حجازی در زندان اصفهان به همان اندازه ناراحت کننده بود که خبر توقف اجرای حکم بهمن سلیمیان که 12 سال از عمر خود را در بدترین شرایط گذراند و از بلاتکلیفی، خواسته است که هر چه زودتراعدام شود خوشحالمان کرد تمام این موارد نشانه هایی از نیاز جامعه به تغییر این رویه ناشایست و گام برداشتن به سوی روشی منطقی و معقولانه است. امروز در شرایط و وضعیتی از اجتماع قرار داریم که دستگاه قضایی و مقننه می بایست با دید باز به واقعیتهای مسلم جامعه بنگرد و زمینه شکوفایی و پیشرفت تمام کودکان و نوجوانان را فراهم کند حقوق آنان را در اولویت قرار دهد و خشونت را از سطح اجتماع بزداید. بدیهی است با سلب آزادی، شلاق و گرفتن جان کودکانی که در زمان ارتکاب جرم  کمتر از 18 سال سن داشته اند نمی توان به آرمان و اهداف سالم سازی محیط اجتماع  کمک کرد و حتی نمی توان آن را به عنوان مسکن مورد استفاده قرار داد چرا که به دار آویختن کودکان زیر 18 سال به هیچ عنوان نمی تواند درس عبرتی برای کودکان دیگر شود. آنها هنوز پا به اجتماع نگذارده و هیچ تجربه ای در چگونه زیستن کسب نکرده اند. امروز دستگاه قضایی و مقننه مکلف است نیازی که در جامعه احساس می شود فراهم کند و با درایت و تدبیر، جلوی اجرای احکام مرگ را علیه نوجوانان این مرز و بوم گرفته و با بازپروی، آنان را برای خدمت به هم نوعانشان به جامعه بازگردانند و مجازات مرگ را لااقل برای این عده از نوجوان و کسانی که قصد و نیت نتیجه مجرمانه را ندارند منتفی نمایند.

 کافی است مروری به قوانین کشورهای مختلف بیاندازیم و آماری از اعدامهای اطفال زیر 18 سال بگیریم آنوقت خواهیم دید که ایران رتبه اول را در اعدام اطفال زیر 18 سال کسب کرده و اکثر قریب به اتفاق کشورهای جهان مجازات اعدام را برای نوجوانان بی فایده و ناشایست دانسته و از قوانینشان برداشته اند.

در نهایت – اگر مروری به قران، کلام خدا و معجزه حضرت محمد (ص) بیاندازیم درخواهیم یافت که خداوند متعال در همه حال بخشنده و مهربان است حال چرا ما بخشنده و مهربان نباشیم؟ ما می توانیم خشونت را برداریم و مهربانی و بخشندگی را جایگزین آن کنیم و با مهربانی و عطوفت خودمان، به دیگران درس سالم زیستن را بیاموزانیم.

محمد مصطفایی وکیل تعدادی از نوجوانان درانتظار اعدام


  CLICKصدای بهنام زارع قبل از مرگ