پس از آزادي از زندان بر سر مزار مقتول رفتم
اعتماد ملي: <محمد لطيف> پسر جواني كه در سن 14 سالگي مرتكب قتل شده بود، غروب نخستين روز اسفندماه سال جاري از حبس آزاد شد.
محمد پيش از اين از سوي قضات به حبس محكوم شده بود اما در نهايت با اعلام رضايت اولياي دم پرونده او از قصاص و در پي آن از حبس 3 ساله نيز آزاد شد.
خانواده <محمد> كه اين روزها پس از گذشت 3 سال دوري از فرزندشان بار ديگر او را در خانه دارند درباره اعلام رضايت اولياي دم و رهايي فرزند خود از قصاص ميگويند: <محمد در نخستين روز اسفندماه از حبس رها شد. اولياي دم در حق ما لطف بسياري كردند. كار آنها بسيار شجاعانه بود. ما ميدانيم براي هر انساني اين كار سخت است؛ انساني كه با وجود از دست دادن فرزندش، جوان ديگري را ببخشد، اما آنها بزرگواري كردند. تقدير الهي بود كه فرزند ما به زندگي بازگردانده شود. ما اميدواريم همه خانوادههايي كه مانند ما به اين شكل گرفتار هستند، آنها هم همانند ما با بزرگمنشي و شجاعت اولياي دم پروندههايشان روبهرو شوند.>
خانواده محمد ادامه ميدهند: <فرزند ما قصد قتل نداشت. او با انگيزه با آن مرحوم درگير نشده بود. از آن گذشته او واقعا در آن سن به رشد عقلاني نرسيده بود. هرچند دادگاه اين امر را كه حتي وكيلمدافع محمد هم بارها مطرح كرده بود نپذيرفت، اما در هر صورت خداوند با ما بود و محمد را به ما بازگرداند.>
حرفهاي محمد هم مانند خانوادهاش بيشتر بر پايه تشكر و قدرداني از اولياي دم است. اميد به زندگي، ادامه تحصيل و پشيماني از آنچه به محمد و خانوادهاش در طول اين 3 سال گذشت در لابهلاي حرفهايش موج ميزند.
محمد، در طول اين 3 سال در كدام زندانها بودي و اين روزها چطور گذشت؟
در طول اين 3 سال، 11 ماه در زندان اراك بودم و بقيه حبسم را در زندان ساوه گذراندم. روزهاي سختي بود اما در هر صورت گذشت. در طول همه اين سالها حتي زماني كه حكم قصاص صادر
شد دلم روشن بود كه اتفاق خاصي نميافتد اما با اين حال مطمئنم كه لطف اولياي دم به همه اين مسائل كمك كرد.
شنيديم به محض رها شدن از حبس بر سر مزار مقتول پروندهات رفتي، درست است؟
بله، به محض آزاد شدن از زندان بر سر مزار آن مرحوم رفتم. خيلي شوكزده بودم. باور نميكردم كه بالاخره از زندان خارج شدم. از آنجا كه در اين سالها ياد آن مرحوم يك لحظهام مرا رها نكرد، به محض خارج شدن از زندان ساوه بر سر مزارش رفتم و از او هم حلاليت خواستم.
باوجود اينكه بر سر مزار افراد زيادي بودند اما نتوانستم مانع گريهكردنم بشوم و چند دقيقهاي با آن مرحوم بر سر مزارش درددل كردم.
باوجود اينكه مدتزمان زيادي از صدور حكم قصاصت گذشته است و در اين روزها كه از حبس رها شدي، قصد يادآوري آن روزها را ندارم اما ميتواني از حال و روزت وقتي متوجه صدور حكم قصاص شدي، بگويي؟
وقتي حكم قصاص صادر شد، من متوجه شده بودم. وكيلم و خانوادهام در جريان صدور حكم قصاص بودند اما به من چيزي نميگفتند. خانوادهام وقتي به ملاقاتم ميآمدند قصد داشتند مدام فكرم را به مسائل ديگري مشغول كنند كه از ماجرا باخبر نشوم اما در نهايت متوجه شدم ولي بازهم مطمئن بودم حكم اجرا نميشود. دلم روشن بود كه بالاخره به نحوي اين حكم متوقف ميشود كه البته اين لطف از سوي اولياي دم به من شد. من ناخواسته مرتكب قتل شده بودم به همين خاطر مطمئن بودم كه قصاص نميشوم.
وجدانم در تمام اين سالها ناراحت بود. به هر حال در اين بين جواني از دست رفته بود و اين مساله براي هر انساني عذابآور است.
از روند رسيدگي به پروندهات راضي بودي؟
حقيقت ماجرا اين است كه نه، واقعا راضي نبودم. خيلي به ناحق حكم قصاص برايم صادر شد. مرا به خاطر سن كم به كميسيون پزشكي قانوني معرفي كرده بودند اما با وجود اينكه آنها هم رشد عقلاني مرا رد كرده بودند و اعلام كردند كه عدم بلوغ فكري وجود دارد اما دادگاه مرا به قصاص محكوم كرد. با اين حال از آنها هم سپاسگزارم.
از پرداختن مطبوعات به پروندهات و كار وكيلمدافعت راضي هستي؟
بله، هم مطبوعات و هم وكيلمدافعم، محمد مصطفايي لطف زيادي به من كردند. اين مطبوعات بودند كه ماجراي مرا شرح دادند و به نظر كميسيون پزشكي قانوني و در نظر نگرفتن آن از سوي دادگاه اشاره كردند. از طريق مطبوعات بود كه آقاي مجابي، خانم ابتكار و ديگران با پروندهام آشنا شدند و براي آزاديام تلاش كردند.
در حال حاضر اولين برنامهات براي زندگي آيندهات چيست؟
ميخواهم درسم را ادامه بدهم. در زندان هم از طريق آموزش از راه دور اقدامات خوبي كردم اما اولين و مهمترين هدفم در حال حاضر ادامه تحصيلم است.