رضا پاداشی و حسین حقی
به دلیل ارتکاب جرم در کودکی در آستانه اعدام قرار دارند
ماجرای پرونده رضا پاداشی
در ساعت 21:30 مورخه 20/12/1382 از طریق بیمارستان تامین اجتماعی شهریار اطلاع داده شد که در جریان یک درگیری، شخصی به نام رحمان درخشان مجروح و به قتل رسیده است در روز 21/12/82 رضا دستگیر می شود. وی در اولین تحقیق اظهار می نمایدکه: « … مقتول مرا دائما اذیت می کرد در تاریخ 20/12/82 حدود ساعت 8 شب از سر کار بر می گشتم مقتول جلوی مرا گرفت و با مشت مرا زد بعد من هم با چاقو ایشان را زدم و فرار کردم …» در تاریخ 28/12/82 رضا مجدآ مورد بازجویی قرار گرفته و اظهار می دارد:« … وقتی رحمان درخشان جلوی من آمد و مرا زد من افتادم و پاشدم ولی او باز هم مرا می زد که من هم چاقو را در آوردم که او را بترسانم، نمی دانم چه شد که چاقو را به او زدم ولی خیلی ترسیده بودم و او رفت به یک خیابان دیگر و من هم رفتم و بعدآ فهمیدم که فوت کرده است…» باز جوئیهای مختلفی از رضا در طول دادرسی صورت گرفت و ایشان بدون کوچکترین تعارضی گفته های خود را تکرار کرد. ولی آنچه که مورد توجه واقع نگردید و در مراحل تحقیقات مقدماتی نیز به آن پرداخته نشد. سن کم و بیماری روحی و روانی رضا بود پس از صدور حکم بدوی و تایید آن توسط دیوانعالی کشور، زمانیکه پرونده مراحل استیذان و درخواست اعاده دادرسی را می گذراند در تاریخ 19/4/1386 پزشکی قانونی نامه ای صادر و صراحتآ اعلام می
دارد که:« … محکوم علیه در هنگام ارتکاب جرم مطروحه قبلآ به علائمی از اختلال خلقی از نوع افسردگی و عدم کنترل تکانه مبتلا بوده است..»
رضا در زمان ارتکاب جرم 16 سال بیش تر نداشت. مسلمآ افرادی که در این سن بسر می برند آسیب پذیر بوده و با کمتر تحریکی کنترل خود را از دست داده و به آنچه که انجام می دهند آگاه و مطلع نیستند بنابراین در اینکه کودکان عمد و اراده ای در نتیجه جرم داشته باشند می بایست تردید نمود مضافآ به اینکه در مانحن فیه همانطور که مرقوم گردید و نظریه پزشکی قانونی نیز دلالت دارد؛ رضا دچار بیماری روحی و روانی بوده و عدم کنترل تکانه در وی مشهود بوده است که این دو در کنار یکدیگر واقعیت کتمان شده ای را آشکار می سازند و آن اینکه هیچگونه عمدی در انجام عمل نوعآ کشنده ( اگر عمل را نوعآ کشنده فرض کنیم ) در رضا نمایان نبوده و دلیلی نیز در پرونده نسبت به عمدی بودن عمل ارتکابی وجود ندارد.
دو نفر از قضات شعبه 74 دادگاه کیفری استان، موضوع قصاص نفس را در عملکرد رضا منتفی دانسته ولی در اقلیت بودن آنها باعث در معرض قصاص نفس بودن رضا گردید. ولی نظریه ارائه شده توسط آنان چنان قابل تامل و قوی است که نمی توان به راحتی از کنار آن گذشت. قضات این شعبه چنین نظر داده اند: « …. با توجه به سن نوجوانی متهم ( 16 سالگی ) و حالات روحی و روانی وی که دچار افسردگی بوده است بطور قطع چنین افرادی در رفتار و کردار و عکس العمل های آنی قادر به تصمیم گیری منطقی و معقول نیستند و به خصوص در مقابل تهاجم و درگیری به شدت عکس العمل احساسی و غیر کنترل شده از خود نشان می دهند.» این دو قاضی شعبه تمام جوانب امر را در نظر گرفته و مشخص است که به دقت پرونده اتهامی رضا را خوانده و به این نتیجه رسیده اند که وی مستحق قصاص نفس نیست.
در مراحل مختلف رسیدگی تنها شاهد ماجرا آقای صیاد پاداشی اعلام کرده است که رحمان درخشان (مقتول) نشسته بود و رضا پاداشی را دید بلند شد به طرف او رفت و به او رسید شروع به زدن رضا پاداشی نمود رضا پاداشی نیز چاقو در آورد ….» ملاحظه می گردد که ابتدا مقتول با عصبانیت به سمت رضا رفته و شروع به درگیری می نماید در این حالت رضا با توجه به شرایط خاصی که مرقوم گردید از خود دفاع می نماید و این بدیهی است که هر شخص دیگری با خصوصیات توصیفی دست به چنین عملی می زند رضا نیز در یک حالت دفاعی در مقابل هجومی که از طرف مقتول شده، قرار داشته است.
این نکته در قسمت بند چهارم نظریه اقلیت نیز ذکر شد به این صورت که :« حسب تحقیقات بعمل آمده، خاصه صیاد پاداشی در اظهارات خود بیان داشته است که مرحوم مقتول به وی گیر داده و پس از دیدن متهم بلند شده و به او سیلی زده است و متهم برای تلافی او را دنبال کرده است بنابراین قدر متیقن ابتدا مقتول شروع به درگیری نموده است در این حالت منطقی است که متهم از خود انفعالی نشان دهد. در واقع دلیل جز اینکه بپذیریم متهم در یک حالت دفاعی قرار گرفته است بطور قطع دیگری در پرونده موجود نیست البته هر چند درگیری مقتول با یک ضرب بوده است. به عبارت دیگر از نظر دلالت عرفی نیز در وضعیتی که شخصی به انسانی سیلی می زند، مضروب حالت دفاعی و جبران بخود می گیرد بنابر این با توجه به سن کم متهم و حالات روحی و افسردگی وی نباید انتظار داشت که متهم در مقابل سیلی مقتول که او را دچار هیجان و استرس نموده است ( و گویا در گذشته نیز در گیری بین ایشان بوده است) یک مقابله و دفاعی قابل قبول از خود نشان می داد همانطور که متهم خود نیز اقرار دارد از چاقو جهت ترساندن، مرتب استفاده کرده است ولیکن از آنجائیکه فاقد مهارت حرفه ای چاقو کشیدن بوده، به جای خط انداختن کارد را به شکم مقتول وارد کرده است و قابل تامل اینکه فقط همین ضربه را زده است. ( که این خود نشان از عدم عمد در انجام عمل بوده است )….»
در حال حاضر پرونده رضا با تایید شعبه هفتم دیوانعالی کشور جهت اجرای حکم به اجرای احکام دادسرای ویژه امور جنایی ارسال شده است. بارها با فراد خیر به منزل اولیاءدم رفته و درخواست بخشش نیز کرده ایم که به دلیل بی بضاعتی مالی خانواده رضا فعلا رضایت میسر نشده است و سرپرست اجرای احکام نیز اخیرا از این خانواده دعوت به عمل آورده تا رضایت دهند ولی آنان درخواست مبلغ یکصد و پنجاه میلیون تومان کرده اند که خانواده رضا تنها توانسته اند شصت میلیون تومان مهیا کنند.
ماجرای پرونده حسین حقی
حسین حقی متولد بیست پنجم شهریور ماه سال هزار سیصد و شصت و پنج است. سنش در هنگام وقوع جرم و نزاع دسته جمعی حدود شانزده سال بوده است ، درگیری و نزاعی که منجر به کشته شدن مرحوم مهدی خلیلی می گردد در تاریخ 21/5/1382 به وقوع پیوست .
سن کم ، بی تجربگی ، غرور جوانی ، فشار های روحی و روانی حاکم بر نامبرده و هزاران عیب دیگر که در کودکان کنونی جامعه به وضوح میتوان دید باعث شد تا حسین در حالی که به هیچ وجه آغاز کنندۀ درگیری نبوده ، وارد معرکه ای شود که عاقبتش انتساب اتهام قتل عمد به وی باشد. او وقتی می بیند دوستانش به نامهای سعید و ابراهیم و امر اله و چند نفر دیگر در حال نزاع هستند بدواً به نیت فصل خصومت و نزاع، میان آنها می رود و متعاقباً وقتی می بیند مقتول در دستش شیلنگی که سر آن آهنی وجود داشت و با آن هجوم آورده و دوستان دیگرش نیز در معرض خطر قرار دارند ، در حالیکه چند نفر در نزاع چاقو و شیشه شکسته نوشابه در دست داشتند یک قطعه ورقۀ گالوانیزه ای که در جیب داشت را در آورده و می خواهد که مقتول او را رها کند ولی با ادامۀ هجوم ، حسین متوجۀ عملکرد خود نمی شود و وقتی چشم باز می کند متوجۀ فریاد اهالی محل می شود که می گویند : « قاتل را بگیرید » در حالی که دیگر متهمین نیز مسلح به آلات قتاله بوده اند .
در این پرونده ایرادات بسیاری وجود دارد که باعث می شود در ارتکاب جرم قتل به وسیلۀ حسین شک و شبهه ایجاد شود و به این دلیل شعبه 27 دیوانعالی کشور در دادنامه اصداری خود حصول علم برای قاضی محترم محکمه با وجود زمینه مناسب جهت حصول علم از طریق متعارف که عمدتاً اقاریر و اعترافات صریح و مشروحه اولیه متهم می باشد را علت ابرام حکم شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران قلمداد می کند، نه دلایل متقن و مبرهن بر اثبات مجرمیت حسین .
آنچه که مسلم است اینکه حسین در دادگاه منکر هرگونه ایراد ضربی به مقتول شده و قبل از آن در دادسرا تحت فشار های روحی و بعلت صغر سن اتهام وارده را می پذیرد بی آنکه بداند نتیجۀ پذیرش اتهام در آینده چه خواهد شد او در درگیری ای بوده که همگی به سر و کلۀ همدیگر می زدند و دست بردار معرکۀ ساختگی خویش نبوده اند بنابراین لازم و مفید بود تا صحنۀ درگیری و نزاع به صورت جامع و کامل بازسازی شود و در حضور شهود و متهمین واقعیت روشن گردد متاسفانه ریاست محترم شعبه 71 در جلسه 20/11/87 به قسمتی از روزنامه ای اشاره کرده که گویا از زبان حسین به دروغ اظهاراتی را قید نموده بود این اظهارات دقیقآ خلاف واقع و محتویات پرونده است که حسین آنرا تکذیب نموده است از طرفی در واقع دور از عدالت است که قضات دادگاه، به استناد مطالبی آنهم کذب در نشریات حکم به قصاص نفس نوجوانی را صادر نمایند که در سن 17 سالگی بازداشت شده است .
در این پرونده، تعارض در گفته های شهود و مطلعین وجود دارد چرا که اولاً نتیجۀ گواهی پزشکی قانونی در این پرونده دارای ابهام اساسی مبنی بر اینکه قطر تیزی به چه مقدار بوده و آیا ضرب توسط شیشه یا چاقو یا ورقۀ گالوانیزه وارد گردیده یا خیر می باشد و لازم است کمیسیون پزشکی قانونی تشکیل و نوع آلت قتاله را مشخص کند ثانیاً به صورت روشن مشخص نیست که در دست حسین حقی ورقۀ گالوانیزه بوده یا چاقو این خود نشاندهندۀ عدم صحت اظهارات متهمین و شهود در گناهکاری حسین حقی می باشد که چون نوع جرم دارای اهمیت فراوان به دلیل مجازات مقرر می باشد توجه و ملاحظه به آن لازم و ضروری است در حالیکه نویسنده دادنامه صادره چون هدفش صدور حکم به قصاص نفس رضا بوده است موضوع ورقه گالوانیزه و چاقو را به گونه ای در حکم خود حلاجی نموده که بتواند نتیجه ای به ضرر حسین گیرد و در نهایت اعلام کند که اصلآ شئی برنده چاقو بوده است هر چند حسین منکر اصابت جسمی به بدن مقتول است .